باغچه خودت هم هست

دکتر یحیی تابش، استاد بازنشسته دانشکده علوم ریاضی را بیشتر با المپیادها و مسابقات ریاضی و کامپیوتر می‌شناسند. تابش بین سال‌های ۷۳ تا ۷۷ رئیس دانشکده علوم ریاضی شریف بوده و بعد از آن هم تا سال ۸۹ معاونت مرکز محاسبات دانشگاه را بر عهده داشته است. تابش از همان ابتدای حضورش در مرکز محاسبات دانشگاه، پروژه‌های مهم و در آن زمان پیش‌رویی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات را در دستور کارش قرار می‌دهد و بیشتر این پروژه‌ها را نیز به کمک دانشجوهای دانشگاه پیش می‌برد. طراحی و توسعه سامانه آموزش دانشگاه یا همان EDU خودمان که با وجود ضعف‌ها و کندی‌هایش، شریفی‌ها را از شر سامانه گلستان نجات داده، یکی از همین پروژه‌هایی بوده که تابش سنگ بنایش را در مرکز محاسبات گذاشته، آن هم با تیمی از دانشجوهای کارشناسی مهندسی کامپیوتر که در اواخر دهه هفتاد، بیرون دانشگاه خیلی برایشان فرش قرمزی پهن نشده بوده تا مزه حقوق‌های چرب استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان زیر زبان‌شان بیاید و کنجکاوی و شریفی‌بازی‌هایشان کافی بوده تا دور هم جمع شوند و برای دانشگاه‌شان یک سامانه آموزش بنویسند که بعد از گذشت بیش از بیست سال هنوز چرخش با همان زیربنای اولیه بچرخد و کار راه بیندازد. البته که تابش حواسش بوده که بی‌مایه هم فطیر است و باید یک جریان مالی هم برای دور هم جمع شدن این تیم دانشجویی راه بیندازد. پروژه فونت فارسی مناسب وب نیز از دیگر پروژه‌هایی بوده که ایده‌اش را تابش مطرح کرده و تعدادی از دانشجوهای شریف در همان سال‌ها پی‌اش را گرفته‌اند و وارد فضای یونی‌کد شده‌اند تا فارسی‌زبان‌ها هم بتوانند فونت‌های استاندارد خودشان را در وب داشته باشد. جالب آنجاست که هر دوی این پروژه‌ها بعد در قالب یک کسب‌وکار بیرون دانشگاه ادامه پیدا کرده و مسیر تحصیلی و حرفه‌ای تعدادی از این دانشجوها را رقم زده است.

دانشگاه، حداقل ادعایش را دارد که می‌خواهد و می‌تواند گره‌های جامعه و کشور را با سرانگشت علم و فناوری و حساب‌وکتاب دقیق باز کند. این ادعا را در حوزه‌ها و روزهای مختلف هم ثابت کرده، اما شاید آن‌قدر حواسش به بیرون بوده که آخرش کوزه‌شکسته سهم خوش شده و باغچه خودش بیل‌نخورده و زیرورونشده باقی مانده است. بالا تا پایین دانشگاه و بخش‌های مختلفش را سری بزنید، نابه‌سامانی‌های زیادی ممکن است به چشم‌تان بیاید که با کمی تدبیر و چاره‌اندیشی و ایده‌زنی، وضعیت‌شان به سامان می‌شود و لنگی چرخ‌شان رفع. این وسط شاید استادها کسر شأن خودشان می‌دانند که مقاله و پژوهش و ارتباط با صنعت بیرون دانشگاه را رها کنند و برای مسائل خانه‌شان قلم روی کاغذ ببرند و طرح بدهند. در کنار این سهل‌انگاری نسبت به دانشگاه، شاید کسی دیگر مثل دکتر تابش پیدا نمی‌شود که آن‌قدر اعتماد به دانشجوها داشته باشد که ریش و قیچی مهم‌ترین سامانه دانشگاه را دست‌شان بدهد. البته که دانشجوها هم شاید ترجیح می‌دهند کنج‌کاوی‌شان را جایی سرمایه‌گذاری کنند که منافع مادی بیشتری انتظارشان را بکشد و یا از هر چیزی که به فرایند مهاجرت تحصیلی‌شان لطمه بزند، دوری کنند.

از طرف دیگر دانشگاه هم به عنوان یک سیستم دولتی راحت‌تر است که صفر تا صد را بسپارد به مجموعه‌ای که کارش این باشد و خیال خودش از توسعه و پشتیبانی را راحت کند، چرا که یک گروه دانشجویی قطعا تعهدشان نسبت به یک شرکت بیرون دانشگاه کمتر است، اما این تیم دانشجویی هم انگیزه و انرژی بیشتر و ایده‌های به‌روزتری دارد و مسئله‌ای را که با آن زندگی کرده، بهتر می‌فهمد و هم از دل آن می‌تواند کسب‌وکاری شکل بگیرد و کارآفرین‌هایی تحویل جامعه داده شود، به شرطی که دانشگاه حاضر باشد هزینه اعتماد به تیم دانشجویی شاید بعضا سربه‌هوا را بپردازد و با جوانی و خامی و اداواطوارهایشان کنار بیاید.

شاید بپسندید مطالب بیشتر از نویسنده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.