دکتر رضا منصوری در مراسم رونمایی از مجموعه هشت‌جلدی «ایران من» در کتابخانه مرکزی:

توسعه تفکر ما در گروی حفظ زبان فارسی‌ست

بعد از یک‌بار لغو با نامه جمعی از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌های تهران، بالاخره یک‌شنبه، ۲۵ اردیبهشت مراسم رونمایی از مجموعه هشت‌جلدی «ایران من»، تألیف دکتر رضا منصوری در تالار توس کتابخانه مرکزی برگزار شد؛ مراسمی که علاوه بر دکتر منصوری به عنوان مولف کتاب و دکتر ناصر فکوهی و دکتر محمدرضا اجتهادی به عنوان مهمانان ازپیش‌اعلام‌شده، پذیرای چهره سرشناس دیگری هم بود که حداقل در پوستر اطلاع‌رسانی برنامه نامی از او نیامده بود. دکتر محمدجواد لاریجانی، مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی به عنوان چهره‌ای متفاوت به این مراسم دعوت شده بود تاز نظر برگزارکنندگان و مسئولان دانشگاه، تعادلی نسبی بین مواضع و حرف‌های حاضران در جلسه برقرار شود.

 

احتمالا عنوان آماده‌ترین مدعو حاضر در مراسم رونمایی را می‌توان با خیال راحت به خود منصوری داد، چرا که صحبت‌های فکوهی و لاریجانی جنسی شبیه سخنرانی‌های حوصله‌سربر مراسم‌های رسمی داشت و اجتهادی هم بیشتر از منصوری و سوابق گفت و تعریف کرد و خیلی به کتاب نپرداخت، اما منصوری در قسمت ابتدایی برنامه در پاسخ به هفت پرسش حسین شاهرخی به عنوان مجری برنامه درباره برخی مباحث مطرح‌شده در این مجموعه، از تفکراتش درباره دانشگاه و علم مدرن و تأثیر زبان در توسعه تفکر گفت که ارزش شنیدن و تأمل را داشت. دکتر شانت باغرام، رئیس کتابخانه مرکزی، دکتر حسن حدادپور، معاون پژوهش و فناوری دانشگاه و شهرداد میرزایی، مدیر انتشارات دیبایه (ناشر این مجموعه) و جمعی از استادان و دانشجوهای دانشگاه از دیگر حاضران در تالار توس در عصر بهاری یک‌شنبه آخر اردیبهشت بودند.

ایران ۱۴۲۷، واژه‌گزینی در ایران و جهان، چهار سال در وزارت عتف، معماری علم در ایران، سندرم دوره نقل (حاشیه‌ای بر معماری علم در ایران در ۲ جلد)، مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران و مبانی تفکر در علوم فیزیکی عناوین کتاب‌های این مجموعه هشت‌جلدی‌ست.

 

در ایران دانشگاه نداریم

اولین بخش صحبت‌های منصوری به نهاد دانشگاه در ایران اختصاص داشت. به گفته منصوری لغت دانشگاه در زبان فارسی به ساختمان ارفع‌الدوله در موناکو در اواخر قرن ۱۳ هجری برمی‌گردد که با توجه به تخلص دانش که برای خودش در نظر گرفته بود، دانشگاه نام گرفت و بعد از آن در سال ۱۳۱۳ دانشگاه تهران در ایران تأسیس شد: دانشگاهی که ما در ایران داریم، در عرف جهانی کالج یا مدرسه عالی نام دارد و تصور موسسان نهاد دانشگاه در ایران هم یک مدرسه عالی بود و نه چیزی که در الآن در جهان به اسم دانشگاه شناخته می‌شود. دانشگاه و مدرسه عالی در عرف اداری کشورها نیز متفاوت‌اند و بودجه آموزش عالی، در ردیف بودجه‌های تحقیق و توسعه و پژوهشی نمی‌آید. اگرچه ما در ایران هنوز وارد این مسائل و دسته‌بندی‌ها نشده‌ایم، اما همین که به این سوال‌ها فکر می‌کنیم، یعنی در حال رشد هستیم. در حال حاضر هم جامعه دانشگاهی از دانشگاه گله دارد، هم دولت و هم مردم جامعه، بنابراین اتفاقی در حال رخ دادن است، اما این گله و نگرانی هنوز به شکل‌گیری گفتمانی پیرامون مفهوم دانشگاه منجر نشده است.

 

حفظ زبان فارسی یک تعصب ملیتی و قومی نیست، بلکه مسئله تفکر است

شاهرخی در سوال دوم درباره ارزش زبان در حفظ هویت یک کشور و مشکلات ناشی از افول زبان ملی پرسید: از آنجا که در خیلی از علوم ما تولیدکننده نیستیم و تولیدات دیگران را مصرف می‌کنیم، حساسیت در واژه‌گزینی و جایگزینی واژگان فارسی برای اصطلاحات علمی، ممکن نیست به ترمزی برای رشد و پیشرفت علمی بدل شود؟ چرا که همواره یک تأخیر زمانی در انتخاب جایگزین فارسی برای اصطلاحات علمی نسبت به رواج آن اصطلاحات بین اعضای جامعه علمی وجود دارد.

منصوری پاسخ به این پرسش را با خاطره‌ای از زمان بازگشتش به ایران شروع کرد: سال ۵۸ که به ایران آمدم، در همین دانشگاه کلماتی مثل لایتغیر و covariant و contravariant استفاده می‌شد، اما در حال حاضر کسی درکی از آنها ندارد و حتی در بیرون دانشگاه هم کلماتی مثل ناوردا و پادوردا و وردش رسمیت و رواج یافته است. در آن زمان بیشتر همکاران ما در دانشکده فیزیک مخالف استفاده از یک لغت پهلوی و فارسی باستان در زبان علمی بودند، اما الآن هیچ‌کس با آن مشکلی ندارد. به نظرم اگر ما هنوز از واژگانی مثل لایتغیر و covariant و contravariant استفاده می‌کردیم، امکان نداشت مباحثی مثل گرانش و کیهان‌شناسی از پیشرفتی که در حال حاضر در ایران داشته‌اند، برخوردار باشند، چرا که استفاده از زبان فارسی تنها به هویت ایرانی مربوط نیست، بلکه ما به عنوان افراد فارسی‌زبان، برای رشد و توسعه تفکرمان به زبان بومی‌مان نیاز داریم.

به عقیده منصوری واژه‌گزینی فارسی برای لغات و اصطلاحات علمی یک تعصب قومی و ملیتی نیست، بلکه هر ملتی برای رشد تفکرش نیاز به رشد و توسعه زبان بومی‌اش دارد، هرچند در کنار آن نیازمند استفاده از یک زبان بین‌المللی برای تعاملات علمی‌اش است. این زبان بین‌المللی یک زمان زبان عربی بود و الآن زبان انگلیسی. در حال حاضر امکان فعالیت علمی بدون آشنایی و تسلط به زبان انگلیسی فراهم نمی‌شود: وقتی در ایران تفکر رشد پیدا می‌کند که بتوانیم صحبت‌های عادی‌مان را به زبان فارسی انجام دهیم. در حفظ زبان فارسی هم ریشه کلمات مهم نیست، بلکه حفظ چارچوب دستور زبان فارسی و چرخش کلمات در آن اهمیت دارد، به عنوان مثال به جای کوانتیزه بگوییم کوانتش و به جای یونیزاسیون بگوییم یونیدن و یونش. در زبان انگلیسی هم ریشه بسیاری از واژه‌ها غیرانگلیسی و غیرژرمن است.

 

وقتی دانشگاه نداریم، ارزیابی‌هایمان هم بی‌معنی‌ست

منصوری در پاسخ به سوال متر و معیار مناسب برای ارزیابی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در زمان جذب به عنوان عضو هیئت‌علمی و یا ارتقا، این‌طور گفت که وقتی دانشگاه داریم، ارزیابی دانشگاهی هم بی‌معنا می‌شود: در حال حاضر ما معلمان مدارس عالی را ارزیابی می‌کنیم و حتی آنجایی که ارزیابی پژوهشی هم مطرح می‌شود و به بررسی مقالات می‌پردازیم، یک کار دست‌مالی‌شده و شوخی انجام می‌دهیم. نهاد دانشگاه در معنای مدرن جهانی، نهادی اجتماعی‌ست که عده‌ای در آن جمع می‌شوند و می‌توانند مسائلی را حل کنند که باقی نهادهای مدنی و اجتماعی از حل آن عاجزند و یا وظیفه رفع آن را ندارند. هر نهاد اجتماعی و مدنی برخی مسائل جامعه را حل می‌کند، اما همیشه سوال‌هایی باقی می‌ماند که جز در نهاد دانشگاه پاسخی برای آنها یافت نمی‌شود و وظیفه دانشگاه تلاش برای رسیدن به پاسخ آنهاست. ما در ایران هنوز دانشگاهی با این تعریف نداریم.

 

علم بومی و غیربومی نمی‌شناسد، اما دانش بومی معنا دارد

بخش بعدی صحبت‌های منصوری به علم و دانش بومی و تفاوت آنها اختصاص داشت: در فارسی علم به معنای آگاهی‌ست، اما علم اگر معادل science باشد، معنای دیگری دارد. علم در معنای مدرن یک نهاد اجتماعی‌ست که یک‌سری سخت‌افزار (ساختمان و آزمایشگاه و …) و یک‌سری نرم‌افزار (روال‌ها و ارتباط‌ها و نحوه کار) دارد. از سوی دیگر دانش یا knowledge نتیجه فعالیت‌هایی‌ست که در نهادهای علمی صورت می‌گیرد و از سطح مقاله عبور کرده و با پذیرش از سوی اجتماع علمی، در کتاب‌ها چاپ شده و برای آموزش به کار می‌رود. در واقع دانش علمی انتهای فرایند کار علمی‌ست و به همه این فرایند، علم اطلاق می‌شود. علم ابزار تفکر است و در دنیای مدرن فقط به منطق محدود نمی‌شود و مقاله و پتنت و دانشگاه و سرمایه‌گذاری خطرپذیر و … هم جزئی از آن به حساب می‌آید، به همین خاطر علم بومی معنایی ندارد. اجتماع علمی صحت و سقم گزاره‌های دانش علمی را تعیین می‌کند. بنابراین ما دانش بومی داریم و ارزش و اهمیت زیادی هم می‌تواند داشته باشد، اما علم یک فرایند و یک نهاد است و بومی و غیربومی نمی‌شناسد.

 

 

ما خودمان شرایط را پذیرفته‌ایم

به عقیده منصوری افراد دانشگاهی باید بپذیرند که نمی‌توانند ایران دیگری را تخیل کنند و خودشان قبول کرده‌اند که در این شرایط کار کنند، بنابراین اگر مدعی علم و خرد هستند، باید مقصر شرایط نامناسب دانشگاه را خودشان بدانند و همه تقصیرها را به شرایط بیرونی حواله ندهند: من به عنوان یک دانشگاهی امر واقع را پذیرفته‌ام و اگر از آن راضی نیستم، باید فکر کنم که چطور می‌توانم تغییرش دهم. اگر نمی‌توانم تغییری حاصل کنم، مقصر خود من هستم.

 

نقالی کرده‌ایم

منصوری در ادامه به توضیح اصطلاح خرد نقل‌بنیان پرداخت که در مقالاتش از آن استفاده می‌کند: شاهنامه فردوسی را در نظر بگیرید. سرودن شاهنامه ۳۰ سال طول کشید. نقالان به راحتی آن را می‌خوانند و نقل می‌کنند، اما هیچ نقالی کاری شبیه شاهنامه را نسروده است. ما در ایران از بدو تأسیس دانشگاه تهران کتاب‌هایی را که در آن گزاره‌های دانش علمی دیگران به چاپ رسیده، به بچه‌هایمان آموزش داده‌ایم، پس ما دانش موجود را نقل می‌کنیم و خرد ما از نوع نقالی بوده، هیچ کتابی را خودمان نسروده‌ایم و چیزی هم به دانش علمی دنیا اضافه نکرده‌ایم. در این میان متأسفانه متوجه نشده‌ایم وقتی فقط کتاب‌های علمی را نقالی می‌کنیم، خردمان هم کم‌کم از نوع نقل‌بنیان می‌شود و با عادت به نقالی جسارت طرح ایده‌های جدید را از دست می‌دهیم. با طرح ایده‌های جدید، مستقل از درست و غلط بودن آنهاست که از نقالی فاصله می‌گیرم و خرد و تفکرمان فعال می‌شود.

 

در شریف مخالفت شد، در کاشان ارائه دادم

منصوری در بخش پایانی صحبت‌هایش از نحوه شکل‌گیری کتاب «مبانی تفکر در علوم فیزیکی» گفت: در نوشتن این کتاب، نوشته‌های پوانکاره تأثیر زیادی روی من داشت. هیچ فیلسوف علمی به اندازه او علم مدرن را درک نکرده است. ما در فیزیک برای توصیف طبیعت مدل می‌سازیم، گاهی برای پدیده‌های یکسان، مدل‌های متفاوت پدید می‌آوریم. در واقع تراوش ذهنی‌مان را به زبان ریاضی بیان می‌کنیم و بعد از طبیعت می‌پرسیم از این مدل ریاضی ما خوشش می‌آید و آن را با خودش سازگار می‌بیند یا نه؟ اولین بار به دانشکده خودمان پیشنهاد دادم که این درس را ارائه کنم، اما در آن زمان شورای دانشکده به صورت دموکراتیک با آن مخالفت کرد. من هم به دانشگاه کاشان رفتم و در آنجا این درس را ارائه دادم. بعدا که به دانشکده فیزیک شریف برگشتم، مجدد در شورای دانشکده مطرح شد و این بار مورد موافقت قرار گرفت. نوشته‌هایم برای این درس بعدا تبدیل به این کتاب شد و شاید بیش از ۵۰ درصد پرسش‌هایی که در این کتاب مطرح کرده‌ام، پرسش‌های دانشجوهای این درس بوده است که در کلاس گفته‌اند.

شاید بپسندید مطالب بیشتر از نویسنده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.