ایران و ۴+۱ای که آمریکا را به صورت مستقیم در صندلیهای کنار خودش ندارد، نزدیک یک سال است که برای احیای برجام یا همان توافق ۲۰۱۵ بر سر میز مذاکره نشستهاند و به نظر میرسد چکوچانههای نهایی را ردوبدل میکنند تا به زودی مشخص شود بالاخره امضایی روی کاغذ میآید یا هرکس به دین خویش خواهد ماند. چهارشنبه، ۲۴ فروردین، بسیج دانشجویی هشت دانشگاه بزرگ تهران به میزبان بسیج دانشجویی شریف میزبان تعدادی از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی بود تا نتایج مذاکرات ایران و ۴+۱ و موضع و زاویه دید تیم مذاکرهکننده ایرانی روی میز بحث و بررسی آورده شود.

توافقی که ما میخواستیم، توافقی که آنها میخواستند
در ابتدای برنامه دکتر هادی آجیلی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی، به نقد و بررسی متن توافق برجام پرداخت:
در قالب برجام قوانین مربوط به تحریمهای اتحادیه اروپا، سر جایشان باقی ماند، اما آییننامههای اجراییاش معلق شد. وعده دادند که بعد از هشت سال از برجام اگر اوضاع خوب بود، قوانینش را هم برمیداریم. قوانین را نگه داشتند که اگر ایران از برجام خارج شود، لازم نباشد دوباره جلسه بگذارند و علیه ایران تحریم وضع کنند.
از سوی دیگر آمریکا در قالب برجام نپذیرفت که دستورالعملهای اجرایی تحریمها را لغو کند، بلکه گفت کشورهایی که تحریم ایران را نقض کنند، به صورت بالقوه مجرماند، ولی جریمه نمیشوند. در واقع مشکل به قوانینی بازمیگردد که چند دلیل را برای تحریم ایران ذکر کردهاند؛ هم هستهای، هم موشکی و هم بحث تروریسم. در این صورت حتی اگر دلایل هستهای برداشته شود، سایر دلایل سرجایشان باقی میمانند.
ما به دنبال احیای برجام بودیم، ایالات متحده هم همینطور، ولی مراد دولت بایدن از احیای برجام، چیز دیگری بود، آنها میخواستند تعهدات محدود ما در برجام که ده یا پانزده ساله بودند، باید طولانیتر یا حتی ابدی شود. همچنین اوضاع منطقه در سال ۲۰۱۵ با الآن متفاوت بود و آمریکا میخواست در شرایط جدید صحبتها به موضوع هستهای محدود نباشد و مذاکرات به بحثهای منطقهای و موشکی هم مرتبط شود. از سوی دیگر آمریکا معتقد بود برخی تعهدات ما در برجام، بهخصوص در زمینه تحقیق و توسعه سانتریفیوژها آنها را قانع نکرده و تقاضای محکمتر شدن تعهدات ایران را داشتند، چرا که از نظرشان با تعهدات فعلی، در صورت نقض برجام، ایران به سرعت میتواند به شرایط قبلی بازگردد.
ایران نیز در احیای برجام سه مسئله مد نظر داشتیم؛ بحث اول ضمانت اجرایی توافق است، چرا که یکبار رئیسجمهور آمریکا از توافق خارج شد. ما نمیخواهیم صرفا در اثر توافق بتوانیم نفت بفروشیم و پولش را بگیریم. ما برای سرمایهگذاری در کشور و ورود سرمایهگذاران خارجی، نیاز به ضمانت طولانیمدتتری برای توافق داریم.
مسئله دوم راستیآزماییست. وقتی ادعای رفع تحریم میشود، ما باید در عمل ببینیم میتوانیم نفت بفروشیم؟ میتوانیم سرمایه خارجی وارد کشور کنیم؟ میتوانیم نقلوانتقالات مالی انجام دهیم؟ این راستیآزمایی نیاز به زمان دارد. مسئله سوم هم این موضوع است که ابتدا چه کسی به تعهداتش عمل کند؟ منطقا ابتدا طرفی که از برجام خارج شده، باید به تعهداتش عمل کند، اما این کار را نمیخواهد انجام دهد.

نظم جدید بینالملل و فرصتهای جدید ایران
دکتر ابوالفضل بازرگان، تحلیلگر مسائل بینالملل در قسمت دوم برنامه به فرصتهای نظم جدید بینالمللی برای احیای برجام اشاره کرد:
نظم جدید بینالمللی، رشد چین، تشدید رقابتهای روسیه و آمریکا، بحران اوکراین و … شرایطی را در روابط بینالملل به وجود آورده که اوضاع را با ۲۰۱۵ خیلی متفاوت میکند. در سال ۲۰۱۵ ایالات متحده تک ابرقدرت بود، ساختارها و رژیمهای امنیتی و بینالمللی خودش را براساس اراده خودش پیش میبرد، اما الآن توانایی این کار را ندارد. فشارهای حداکثری علیه ایران شکست خورده و این فرصت طلایی برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آمده که بتواند در چانهزنی خودش پافشاری کند و امتیازات بیشتری بگیرد.
وضعیت بینالمللی شرایطی را برای آمریکا به وجود آورده که چارهای جز توافق با ایران ندارد. در سال ۲۰۱۵ و در زمان امضای برجام، موضع قدرتهای بینالمللی علیه ما هماهنگ بود، اما الآن اینطور نیست و این برای ما فرصتی پدید آورده که بتوانیم نقشآفرینی مستقلی داشته باشیم. همچنین بین دیپلماسی و میدان ما هماهنگی خوبی شکل گرفته و گفتمان «یا جنگ یا توافق» دیگر شنیده نمیشود.
به اعتقاد من همین که ما بتوانیم زیادهخواهیهای طرف مقابل، مثل برجامهای ۲ و ۳ و تحریم پهپادی که اخیرا در کنگره علیه ایران تصویب شده را عقب بزنیم و به برجام ۲۱۰۵، با تمام خطاها و کاستیهایش برگردیم، یک دستاورد میتواند به حساب بیاید.
موضعی که روسیه یک ماه پیش در مذاکرات گرفت و ضمانت اجرا خواست، به نفع ما بود و میتوانستیم از این موقعیت استفاده کنیم و به ایالات متحده فشار بیشتری بیاوریم و از او بخواهیم منافع ما را تأمین کند تا ما هم روسیه را به مذاکره بازگردانیم. اما رویکرد بیش از حد اخلاقی دیپلماسی ما باعث فرصتسوزی شد. ما رفتیم روسیه را راضی کنیم تا در برجام بماند و از آن طرف هم به سرعت اعلام کردیم که ما در برجام میمانیم و روسیه هم در برجام میماند. این سیگنالی به طرف مقابل داد که به نفع ما نبود؛ طرف مقابلی که خودش میخواست هرچه سریعتر به برجام برگردد و ما در مقابلش دست بالا را داشتیم. اگرچه هنوز دست بالا با ماست ولی به نظر من از نظر تاکتیکی در این یک ماه اخیر زیادی خیال آمریکا را راحت کردهایم و هر روز اعلام میکنیم که ما آماده توافق هرچه سریعتر هستیم. عرصه، عرصه چانهزنیست و ما باید قیمت کالای خودمان را بالا ببریم.

نگاه درست و منطقی به ابزار مذاکره
در ادامه دکتر مهدی خانعلیزاده، کارشناس روابط بینالملل روایت خودش از مذاکرات در دولت قبل و دولت فعلی را ارائه کرد:
داده و ستانده ما در برجام یکسان نبود و این توافق بد در اجرا تبدیل به خسارت محض شد. رئیس وقت بانک مرکزی دولت آقای روحانی در شورای راهبردی روابط خارجی آمریکا میگوید تقریبا هیچ دستاوردی از برجام نداشتیم. توافق برجام، صرفا قرار نبود توافق هستهای باشد. قرار بود سنگ هستهای را از مسیر عادیسازی روابط و در واقعیت مسیر کنترل ایران در منطقه بردارد. در کتاب سرزمین موعود که خاطرات اوباماست، آمده «ما باید بحران ایران را حل میکردیم و دیدیم تنها جایی که میشود ایران را لمس کرد و آن را جلو برد، ماجرای هستهایست.»
نگاه سیاست خارجی دولت قبل باعث شد مفوم مذاکره خراب شود؛ جایی که طرفداران نگاه دولت مذاکره را تقدیس میکردند و بین مخالفین هم این جریان پدید آمد که اصل مذاکره بد است. هر دوی این نگاهها غلط است. در فضای دیپلماسی، جعبهابزاری داریم که ابزارهای مختلفی در آن وجود دارد و یکی از آنها مذاکره به شمار میرود.
تمام بحث ما با دکتر ظریف این بود که شما مدام میگویید میدان به نفع مذاکره کوتاه بیاید. هم میدان و هم مذاکره در آن جعبهابزار هستند و اگر میدان را کنار بگذاریم، نمیتوانیم از ابزار مذاکره استفاده کنیم. خروجی کنار گذاشتن میدان به نفع مذاکره میشود ژاپن در جنگ جهانی دوم. مذاکره نه به معنای رفع خصومت است و نه به معنای رفاقت، مذاکره یک ابزار است در حوزه روابط بینالملل.
وقتی دولت جدید بر سر کار آمد، دو نگاه وجود داشت؛ یک نگاه این بود که اوضاع اقتصادی کشور به هم ریخته و باید برویم توافقی کنیم که فضا کمی باز شده و یکی دو سالی فشار کاهش یابد و بعد از آن هم خدا بزرگ است. نگاه دیگر هم این بود که برجام خسارت است و باید بزنیم زیر میز و از آن خارج شویم. اما نگاه سومی هم وجود داشت که مبدعش خود شخص آقای باقری بود. از نظر او ما اگر بتوانیم از حداقلی به نام برجام، بهرهمندی حداکثری داشته باشیم، حاضریم که مذاکره کنیم و به برجام برگردیم. شهریور ۱۴۰۰ جلسهای تشکیل شد و تیم مذاکرهکننده ایرانی مأمور شد برود و اگر میتواند در دایره برجام، انتفاع حداکثری را برای ایران رقم بزند، مذاکره کند. کسی که میگوید چرا تیم مذاکرهکننده ایرانی فلان دستاورد فرا برجامی را نداشت، صداقت ندارد. قرار است در مذاکرات یک سازوکار اجرایی تهیه شود تا به برجام بازگردیم.
اما چرا ایران پذیرفت که به برجام برگردد؟ چون ایران در مظان اتهام قرار گرفته و از جایگاهی که در آن دست بالاتر را داشت، به جایگاه متهم آمده بود. به ایران میگفتند دولت بایدن میخواهد به برجام برگردد، چرا شما برنمیگردید؟ روسیه و چین گفتند اگر شما نیایید، ما با طرف غربی توافق میکنیم و اروپا مکانیسم ماشه را فعال میکند. این مسائل در نهایت حاکمیت را به این نتیجه رساند که وارد مذاکره شود.
در حال حاضر، چیزی تحت عنوان پیشنویس وجود ندارد، چرا که این امتیاز را به طرف آمریکایی ندادند که در مذاکره مستقیم وارد شود بکند و فقط رد و بدل متن بوده است. تیم ایرانی میخواست هم ایران به وضعیت هستهای ۲۰۱۵ و هم آمریکا به وضعیت تحریمی ۲۰۱۵ بازگردد و از سوی دیگر هیچ تعهدی بابت فعالیتهای منطقهایاش حاضر نبود بدهد. همچنین تیم ایران گفت که سانتریفیوژها را نگه داشته و در سایت خود ذخیره میکنپ و مثل قبل آنها را از بین نمیبرد تا اگر طرف مقابل نقض عهد کرد، سریع بتواند به وضعیت قبلیاش بازگردد که این مسئله یک نوع ضمانت ذاتی به شمار میرود.

پیشنویس جدید و اماواگرهایش
دکتر علی خضریان، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی مدعو چهارم برنامه بود:
در دولت قبل مذاکرات احیای برجام آغاز شد، چون میخواستند از طریق این مذاکرات برگ برندهای برای انتخابات به دست بیاورند که ما با این کار آنها مخالف بودیم. در اواخر دولت قبل نیز آقای عراقچی یک پیشنویسی را آماده کرد که مورد تأیید حاکمیت واقع نشد. اما با وضع قانون راهبردی لغو تحریمها در مجلس ورق برگشت و گذشت زمان به نفع ما شد.
ما از مذاکرات چند هدف داشته و داریم؛ اول اینکه بتوانیم نفت را بفروشیم، دوم اینکه پول آن را بتوانیم به کشور برگردانیم، سوم اینکه بانکهای ما در ساختار تجارت جهانی قرار بگیرند و چهارم اینکه دوباره به همین نقطه برنگردیم و بقیه اعضا تضمین عدم خروج از توافق بدهند.
در دولت جدید مذاکرات احیای برجام پس از وقفهای دوباره شروع شد و به پیشنویسی رسیدند که ترجمه رسمی وزارت خارجه است. برخلاف توافقات قبلی که روی سربرگ پیشنویسها نوشته شده بود «تا روی همه چیز توافق نشود، روی هیچ چیز توافق نشده»، بر روی سربرگ توافق ۸ مارس نوشته شده بود «برای بررسی وزیران»، یعنی این پیشنویس مرحله کمیته را رد کرده بود.
این پیشنویس ۲۷ صفحهای بود و اگر مانند قبلیها بود، ۳۶ صفحه پینوشت یک نیاز نداشت. این ۲۷ صفحه، ۴ صفحه اصلی دارد. در بخشی از این متن گفته رئیسجمهور آمریکا مورد استناد و تضمین قرار گرفته، یا در بخش دیگری از متن آمده که دولت آمریکا به سرمایهگذاران و بازیگران اقتصادی خارجی صرفا میگوید که بروید در بازار ایران سرمایهگذاری کنید، اما آیا با توجه به تجربه تلخ برجام کسی حاضر به این کار میشود؟
سیاستگذاری کلان سیاست خارجی ایران بر عهده رهبر انقلاب است و در سال ۹۹ رهبری گفتند که سیاست قطعی نظام رفع تمامی تحریمهاست. اگر ما در مذاکرات در بخشهایی به اهدافمان نرسیدیم، نشاندهنده ضعف تیم مذاکرهکننده نیست، بلکه از زیادهخواهی طرف مقابل حکایت دارد، اما اگر به توافقی رسیدیم، باید خطوط قرمز نظام رعایت شده باشد. حمایت واقعی از آقای رئیسی در حال حاضر این است که اجازه ندهیم دولت بر اثر فشارهای خارجی زیر بار توافق بد برود.
در پیشنویس ۸ مارس درباره مکانیسم ماشه آمده است که ما با حسن نیت با شما رفتار میکنیم. آیا این تضمین به حساب میآید؟ همچنین در این متن درباره توالی اقدام آمده که در دوره ۶۰روزه جمعبندی، آمریکا باید تحریمها را بردارد و ایران هم به تعهدات هستهای خود بازگردد. آمریکا میتواند در روز ۵۹ام با چند امضا این کار را انجام دهد، اما آیا ایران هم میتواند در روز آخر همه تعهدات خود را انجام دهد؟ قطعا خیر. و این یعنی خط قرمز نظام درباره توالی اقدامات هم رعایت نشده است. درباره بازوضع تحریمهای آمریکا نیز در متن ذکر شده که اگر آمریکا از برجام خارج شود، شرکتهای تجاری خارجی تنها ۳۶۵ روز وقت دارند تا از ایران بروند.
ما در تیم مذاکراتی ۴ کمیته داریم که مسئولین تمام این کمیتهها از تیم قبلی مذاکرات هستند و هیچکدام عوض نشدهاند.

اجتماعی شدن مذاکرات از سال ۹۲
مسعود براتی، کارشناس مسائل بینالملل در صحبتهایش به راه و روش تحلیل صحیح وقایع پرداخت:
اگر ما میخواهیم وقایع را تحلیل کنیم، دو چیز نیاز داریم؛ یکی چهارچوب نظری برای تحلیل و دومی اطلاع از روند آن پدیده در طول اتفاق افتادنش. غیر از این تحلیل نقص دارد و مقطعیست و نمیتواند دینامیک داستان را ببیند، جزئینگر میشود و جاهایی ممکن است خطا کند.
یکی از امیدها و آرزوهای ما این است که جامعهمان نسبت به وقایع حساس باشد. این خواست خود رهبری هم هست: تحلیل کنید، حتی اگر غلط باشد، البته نه اینکه هر غلطی باشد، یعنی تلاش کرده باشیم، ولی نتوانیم تحلیل کاملی ارائه دهیم و روزی که فهمیدیم تحلیلمان غلط بوده، آن را تغییر دهیک. این باعث رشد ما میشود. ما به جامعه رشدیافته نیاز داریم و برای همین همیشه باید باب نقد باز باشد.
از نظر من مذاکراتی که بعد از سال ۹۲ اتفاق افتاد، کاملا متفاوت بود با مذاکراتی که قبل از آن وجود داشت، چون از سال ۹۲ به این طرف پدیده مذاکره و نتیجه آن و رفع تحریم، یک مسئله اجتماعی شده بود، ولی قبل از آن اجتماع این درگیری را نداشت. دلایل این موضوع هم دو مورد است؛ اول اینکه در اثر مشکلاتی که مردم درگیر آن بودند، گزارهای رواج یافت که مشکلات ناشی از تحریم است. و دوم رواج این گزاره که مذاکره با آمریکا میتواند رافع این تحریمها به صورت پایدار باشد. توصیه من به دوستان این است که جلد اول کتاب «راز سربهمهر» دکتر ظریف و دوستانشان را بخوانند.
از سال ۹۲ سیاست خارجیمان آن چیزی بود که آمریکا میخواست و قطعه تکمیلکننده پازل تحریم. آثار این نگاه را میتوان هم در خود مذاکره، هم در نتیجه مذاکره و برجام و هم در اجرای توافق دید.
در متن نهایی نیز مسائلی مانند عدم توازن وجود داشت و چون الآن بحث مذاکرات بازگشت به همان توافق قبلیست، لازم است گفته شود؛ عدم توازن از نظر زمانبندی اجرا، از منظر بازگشتپذیری تعهدات، از منظر شورای حل اختلاف که به مکانیزم ماشه معروف بود، از منظر راستیآزمایی و صداقت و حتی عدم توازن در اجرای توافق؛ ما در مقابل نقض عملی تعهدات طرف مقابل، فقط اعتراض کاغذی میکردیم.
من حتما مدافع تیم مذاکرهکننده هستم، چون تیم قبلی را دیدهام و تیم جدید را هم تا حد خوبی میشناسم، اما آیا نتیجه، انتفاع اقتصادی ایجاد میکند؟ متنی که حاصل شود، قطعا از برجام بهتر خواهد بود، اما به واسطه تغییرات محیطی، انتفاع ما از برجام به دلیل شرایط محیطی کمتر است.
البته دولت جدید واقعا نگاه سیاست خارجی ما را از منظر کلان تغییر داد و اعلام کرد که معطل مذاکره نمیماند. حالا توفیقش در اجرای این نگاه مسئله دیگریست، اما همین که قبول کرد این مسیر قابل اتکا نیست، کمک میکند آن فضای اجتماعی ایجادشده به تدریج مرتفع شود، هم با مدیریت درست فضا و هم با جهاد تبیین. انشاءالله اینها حاصل شده و ما از این فضایی که فکر میکنیم خیر و برکتمان دست کدخداست، خارج شویم و به اصالت خودمان که به خدا تکیه داشتیم بازگردیم.

تفاوت راهبرد ما و آمریکاییها
سردبیر خبرگزاری تسنیم، کیان عبداللهی آخرین مدعو برنامه بود و نظرش را درباره برجام و مذاکرات اینطور بیان کرد:
ما از دریچهای به مسئله هستهای ورود کردیم و آمریکاییها از دریچهی دیگری. ما دوست داریم که اقتصادمان شکوفا باشد، قدرت ملیمان در ساحتهای مختلف تقویت شود و از طرفی چیزی به نام فناوری هستهای داریم که برای ما امکاناتی فراهم میکند و میتوانیم به کمک آن مسئله را از طرفی حل کنیم و برخی مولفههایش را هم نگه داریم. بنا بود از هستهای برای تولید برق و … استفاده کنیم. از سویی فناوری هستهای میتواند به عنوان بازدارندهای باشد که بتوانیم مقابل جنگ و تشدید تحریمها بایستیم. ما ابایی نداشتیم که مذاکره کنیم و برخی از داشتههایمان را بدهیم، اما در صورتی که یک آورده راهبردی به دست آوریم، یعنی به گونهای معامله نکنیم که بازدارندگی از دست ما خارج شود.
در طرف مقابل راهبرد آمریکاییها این بود که میخواستند بازدارندگی هستهای را از دست ایران خارج کنند، اما ابزار خودشان، یعنی همان تهدید و سایه جنگ از دستشان خارج نشود. اگر بخواهیم برجام را ارزیابی بکنیم، بهترین روش این است که ببینیم مذاکرات به کجا رسیده است؟ آیا نتیجه به راهبرد ما نزدیکتر شد یا به راهبرد آمریکاییها؟ متأسفانه خروجی مذاکراتی که آقای ظریف انجام دادند، به راهبردهای آمریکاییها نزدیکتر بود. اما چرا این اتفاق افتاد؟
نکتهی اول به موضوع ایدئولوژیک برمیگردد که تیم سابق مذاکرهکننده در این زمینه با آمریکاییها چندان تفاوتی نداشت.
موضوع دیگر از نظر استراتژیک است. طرف مقابل چهارچوبهای خودش را در برجام تحمیل کرد، اما فرایند تصمیمگیری و اجرا در دولت آقای روحانی اشکالاتی داشت. در دولت آقای روحانی سه نهاد در تصمیم گیریهای هستهای موثر بودند؛ وزارت خارجه که بخش اجرایی را بر عهده داشت، دبیرخانه شورای امنیت ملی بود که باید مغز اصلی طراحیها باشد و شورای امنیت هستهای که بنا بود تصمیمات هستهای در آنجا گرفته شود، اما دولت آقای روحانی هم شورای امنیت ملی را دور زد و آن را کنار گذاشت و در شورای عالی امنیت هستهای نیز تصمیمات کلان گرفته نشد. در واقع تیم مذاکرهکننده طراحی میکرد، تصمیم میگرفت و اجرا را هم بر عهده داشت.
اما در حال حاضر چگونه میتوانیم تصمیمگیری کنیم؟ در وضعیت فعلی در شرایطی قرار داریم که چند مولفه وجود دارد؛ اول اینکه به هر حال ما یک متن توافق شده با طرف غربی داریم، دوم اینکه اقتصاد نادرستی را از دولت قبل به ارث بردهایم و سوم هم فضای دوقطبیشده کشور است. در نهایت در یک فرایندی این توافق را باید به راهبردهای خودمان نزدیکتر کنیم. ما برای یک مذاکره خوب نیازمند قدرت ملی در حیطههای مختلف هستیم و سرمایه اجتماعی هم اهمیت زیادی برای ما دارد.