آموزش مجازی؛ شب سیاهی که فعلا پایان آن سپید نیست
سال ۹۹، از اول هم هیچ چیزش به حقیقت نمیخورد. یک سال مجازی به تمام معنا بود. اصلا آمده بود تا به عنوان آخرین سال رده هزار و سیصدیها (و نه آخرین سال این قرن!)، قاعده بازی را به هم بزند. ابتدای بهار ۱۳۹۹، در حالوهوای این بودیم که حالا که کیکهایمان را پختهایم و همگان هم فهمیدهاند که ماشاءالله از هر انگشتمان یک هنر میریزد، و دیگر کمکم دارد حوصلهمان سر میرفت، و همین شد که دانشگاه از رویهای رونمایی کرد که هنوز جایش درد میکند؛ لزوم برگزاری تمام کلاسها به صورت مجازی. قبل از فروردین ۹۹ هم بعضی از استادان پیگیر، کلاسهای مجازی را برگزار کرده بودند، ولی نه کسی آنها را جدی میگرفت و نه باور میکرد که اقلا در یک سال آتی، در بر همان پاشنه بچرخد. اواسط فروردین بود که دیدیم انگار قرار است دانشگاه تماما مجازی شود و همهچیز در همین بستر تعریف گردد. حقیقتا آموزش مجازی شوخی بزرگ کرونا با ما بود! آن هم کلاس هفتونیم صبح روزهای ماه مبارک که خب ناگفته پیداست که امکانات ضبط کردن کلاسها چقدر به فریادمان رسیدند و چه تعداد دانشجویی که سر کلاسها صدا زده شدند، ولی فقط نامی از آنها در کلاس مشاهده میشد و «من در میان جمع و دلم جای دیگرست!» حکایتشان بود. و البته این فایلهای ضبطشده در لپ تاپها تلنبار میشد و آخر ترم که میرسید، میدیدی فرصت دیدن این همه فیلم را نداری، یا باید از امکانات سرعت دو و سه برابر استفاده میکردی (که البته بعد از استفاده از این امکان، دیگر نمیتوانستی سر کلاس زنده بعضی از استادها تاب بیاوری) یا توضیحات استاد را بی خیال میشدی و به سراغ متن مرجع درس میرفتی و گلیم خود را از آب بیرون میکشیدی.
آزمون مجازی و اضطرار دانشگاه
از شما چه پنهان، همه امید داشتیم که این وسط ها کرونا از خر شیطان پایین بیاید و برگردیم سر همان کلاسها و زندگی عادی را که حالا بیشتر قدرش را میدانستیم، از سر بگیریم، ولی خب نشد که نشد. داشتیم کمکم به تیرماه نزدیک میشدیم و مشکل برگزاری امتحانات به صورت مجازی، داشت پررنگ و پررنگتر خودش را نشان میداد. البته بعضی از استادان بودند که کار را راحت کرده و خیلی عادی امتحانشان را گرفتند. اما در این میان، استادهایی که نمیخواستند این شکست را بپذیرند، بازی باخت باخت «ایجاد شرایطی به منظور غیرممکن بودن تقلب» را شروع کردند که عملا در اغلب موارد، فقط کار را برای کسانی سخت کرد که از اولش هم نمیخواستند دست به تقلب بزنند. البته نا گفته نماند که برخورد های خونینی هم سر همین تقلب انجام شد؛ مثل ماجرای آزمون پایانترم درس فیزیک ۲ که لااقل از نظر برگزارکنندگانش، کوس رسوایی تقلب تعداد زیادی از دانشجوها در آن بلند شد. تعهدنامههای شرافتی که دانشجوها باید برای امتحانها امضا میکردند، بیشتر دستمایه شوخی قرار گرفت. شورای صنفی و دانشجوها هم هرچه به این در و آن در زدند که دانشگاه دست از سیستم نمرهدهی عادی صفر تا بیست بردارد و در ترم مجازی قبول/رد در کارنامه دانشجوها بزند، زورشان به یکپایی استدلال برند و اعتبار شریف نرسید و صرفا تسهیلاتی آموزشی برای خوشی دل دانشجوها در اختیارشان قرار گرفت.
فعالیت دانشجویی خونمان داشت کم می شد
در این میان، وقتی فهمیدیم که این کرونا حالا حالاها ولکن معامله نیست و باید بسوزیم و بسازیم، فعالیت دانشجویی هم رنگوبوی مجازی گرفت و انتخابات گروههای دانشجویی کمکم برگزار شد. البته ناگفته نماند که دانشگاه در برگزاری انتخاباتهایی که گوشت آن گروه زیر دندانش بود (مثل صنفی) نهایت همکاری را اعمال کرد تا انتخابات چندماهی به تعویق بیفتد. از آن طرف، سامانه ویکلاس که تا قبل از آن فقط در اختیار استادان بود، کمکم به گروههای دانشجویی هم اختصاص یافت. فعالیت دانشجویی مجازی واقعا رنگوبویی دیگر داشت؛ دیگر نه از آن شور و حالها خبری بود و نه از جلسات و خاطرات و … حالا تنها داشتهمان از گروه دانشجویی، یک گروه تلگرامی بود و پیامهای داخل آن. مجازی شدن برنامهها، بعضی کارها را سختتر کرده بود و بعضی را آسانتر. شاید در دوران گذشته، هیچ گاه نمیشد چنین مدعوین و صاحبنظرانی را به فضای دانشجویی کشاند و نظرشان را پرسید و شنید، اگر هم میشد کلی دردسر داشت. کمترین دردسرش ورود آن مدعو بیچاره به دانشگاه بود که آن بزرگوار درست گفته که «ورود به دانشگاه از ورود به بهشت هم سختتر است»، اما حالا مدعو با پوشیدن حداکثر یک لباس مرتب و حتی با شلوار راحتی، آماده شرکت در رویداد دانشجویی میشد! در دورههای قبل از کرونا هم زمزمههایی از برگزاری وبینارها بود، اما در هیچ دورهای، دانشجویی مثلا در کشور آلمان به این راحتی برای رویدادی در دانشگاه دعوت نمیشد. احتمالا با رخت بربستن کرونا، بساط رویدادهای مجازی به این راحتی جمع نشود، چرا که زیر زبان خیلیها مزه کرده است.
کنکور تعویقافتاده و ورودیهای بخت برگشته
معاونت فرهنگی، آن هم از زمان تصدیگری دکتر حسینی، کانون شاید بیشترین حواشی دانشگاه بوده و هست. بزرگترین چالش معاونت فرهنگی در سال کرونازده، طرح استقبال از ورودیهای ۹۹ بود که تعویق کنکور حسابی از خجالتشان درآمده بود و حالا دانشگاه میخواست در باغ سبز نشانشان بدهد. ابتدای کار قرار بود برنامه ورودیها که هرساله پر از تنش و کشمکش است، یک نظم نوین و نسبتا منطقیای بیابد و هیئتی متشکل از نمایندههای انجمنهای علمی و کانونهای فرهنگی کار را دست بگیرند، اما ماجرا طور دیگری پیش رفت. گزارشها متفاوت بود، ولی این طور به نظر میرسید که معاونت تعارفی به گروههای دانشجویی زد و آنطوری که مد نظرش بود، تحویل گرفته نشد و طبق عادت، کار به تیمی سپرده شد که از نظر معاونت شناختهشده و آزمونپسداده بودند. قرار بود برنامه اندکی حضوری هم باشد که به لطف رنگآمیزی شهرها از سوی ستاد کرونا، برنامه کاملا مجازی شد و رفت پی کارش. البته این وسط انجمنهای علمی دانشکدهای هم طرحی را جلو بردند که با توجه به اقتضائات معاونت، منتورشیپ نامیده شد و میزان زیادی اعتراض برانگیخت. از یک طرف به فارسی نبودن این اسم اعتراض شد، از طرف دیگر بعضی گفتند که فرقش با سرگروهی چیست و آیا مشکل سرگروهی فقط اسمش بوده؟ و از یک طرف هم بعضی از استادان مرزهای اعتراض را جابهجا کرده و اساسا امکان راهنما شدن یک دانشجو برای دانشجویی دیگر را منکر شدند! به هر زور و زحمتی که بود، کار از آبوگل درآمد؛ در بعضی دانشکدهها بهتر و قویتر و در بعضی کمرنگتر. طرحی که شاید امید آن برود، در سالهای آتی به جای دعواهای همیشگی، به اصلاح آن بپردازند.
دانشگاهی که صرفا گروه تلگرامیاش به ما رسیده
ورودیهای جدید که با تأخیر فراوان وارد دانشگاه شدند، خودشان بودند و یک سیستم کاملا مجازی؛ ورودیهایی که وقوفشان به چموخم زندگی دانشجویی سختتر از اخلافشان بود، چرا که تنها راه ارتباطیشان یک گروه بود و حداکثر آیدی چند سال بالایی که شاید جوابی برای سوالهایشان داشته باشند. حالا تهرانیهایشان شاید چندباری به دانشگاه سر زده و آجرهای قرمز شریف را برانداز کرده باشند اما غیرتهرانیها هنوز هم تصورشان از شریف محدود است به گزارشهای حسینیبای.
حسن ختام معاونت
معاونت فرهنگی اجتماعی، در آخرین سال دوره دکتر حسینی چند سری رویداد برگزار کرد و از قافله برگزارکنندگان رویداد مجازی عقب نماند؛ رویدادهایی که تا حدی فعالین و گروههای دانشجویی را هم درگیر کرده بود. از شریف ابتدای اسمها که فاکتور بگیریم، میشود: کرونا، نوبل، فرانتیرز و سینما. برنامههایی که رنگوبویی علمی و فرهنگی داشت و مدعوینی فرهیخته و باسواد و خداحافظی شایسته دکتر حسینی با پست معاونت تلقی میشد.

معاونت فرهنگی؛ فعلا مجازی تا ببینیم خدا چه می خواهد
بدون شک مهمترین رویداد فرهنگی شریف، تغییر معاون فرهنگی اجتماعی دانشگاه بود. دکتر حسینی پس از ۴ سال فعالیت، خداحافظی کرد و دکتر فخارزاده، بر کرسی معاونت تکیه زد؛ معاونی فرهنگی که برقش را خوانده بود و فرهنگ را در کنارش ادامه میداد. دکتر فخارزاده که ساختارمندی معاونت، از جدیترین دغدغههایش بود، به سرعت نسبتا خوبی مدیر فرهنگی و مدیر اجتماعی را تعیین کرد و کمیته نظارت بر نشریات را که ماهها از انتخاباتش می گذشت، تشکیل داد. در دوره معاون جدید، کارشناسانی نیز به ساختار معاونت اضافه شدند که دانشگاه قبلا به خود ندیده بود؛ مثل کارشناس انجمنهای علمی. و البته کانال معاونت فرهنگی که ایدهاش از دوره قبل، برجای مانده بود، طی اقدامی عجیب دوباره تأسیس شد و عجیبتر آنکه گردانندهاش سر و سری با سعدی و فردوسی دارد.
در دوره جدید معاونت هم برای دستگرمی، رویدادی به نام «زندگی در شریف» در قالب ۸ نشست برگزار شد؛ نشستهایی که دغدغه اصلیشان سامان دادن به زندگی دانشجویی آن هم در این دوران مجازیزده کرونایی بود، دغدغهای که هرچند بعد از مرگ سهراب به آن پرداخته شده، ولی باز جای شکرش باقیست.

آبادانی دانشگاه، از جنس ساختمان بیدانشجو
این وسطها هم دانشگاه از ساختوساز دریغ نکرده و ساختمانهای نیمه تمامش را که سالها با وعده «به جان مادرمان ترم بعدی آماده میشود» و با عذرخواهی «بودجهمان کفاف نداد» همانطور مانده بود، تمام کرد. قرعه افتتاح این دفعه به نام ساختمان جدید دانشکده مکانیک و ساختمان آموزش افتاد؛ افتتاحی که صرفا روباناش قیچی شده و دانشجویی نیست که بخواهد از آن فضا استفاده کند. قرار است ساختمان ابنسینای دوستداشتنی که از قدیمیترین ساختمانهای دانشگاه است، به دست نوسازی سپرده شود. پروژه پارکینگ طبقاتی شمال دانشگاه هم چرخ ساختوسازش خوب میچرخد تا به زودی شریف عاری از خودرو را نظارهگر باشیم. ساختمانی هم که به اسم هوافضا کلنگش در زمین چمن سابق دانشگاه خورده بود هم چراغهایش روشن شده و به زودی عروسی در عقد بسی دامادش برپا خواهد شد. خوابگاهها را هم نباید از قلم انداخت که در پویش نوسازی دانشگاه با کمک خیرین مجمع حامیان شریف و صندوق رفاه سراغشان رفته و حسابی نونوارشان کرده است.




برای نیفتادن از قلم
۹۹ هرچند تجربهای تجربهنشده از دانشگاه مجازی بود، اما اتفاقات ریز ودرشت زیادی لابهلای روزهای دوریاش که با فشار مضاعف آموزش مجازی سختتر میگذشت، پنهان شده بود؛ فعالیتهای پژوهشی و فناوری و دانشبنیانه دانشگاه و شرکتهای اقماریاش در مقابله با شیوع بلای کرونا، انتصاب پرحاشیه مهرداد بذرپاش، مسئول سابق بسیج دانشجویی شریف به ریاست دیوان محاسبات، که هم سابقه کارش در پژوهشکده شهید رضایی دانشگاه محل سوال بود و هم پایاننامه وصلهپینهای دکترایش، بازنشستگی دکتر مشایخی محبوب و دغدغهمند، بنیانگذار دانشکده مدیریت و اقتصاد، آزادی و برگشت دکتر سیروس عسگری، استاد دانشکده مهندسی و علم مواد از آمریکا، بازداشت امیرحسین مرادی و علی یونسی از سوی وزارت اطلاعات، تعلیق ۹ماهه نشریه فروغ، درگذشت دکتر جلال صمیمی، اخترفیزیکدان برجسته و استاد فقید دانشکده فیزیک و درگذشت ناصر قهرمانی که شریفیها با دیزیسرایش خاطرات زیادی ساخته بودند.



چند برنامه دانشجویی هم توانست کمی از رخوت حاصل از سایه کرونا بر فضای فرهنگی و اجتماعی شریف بکاهد؛ اکران مستند «دیوانگی» که چندتا از بچههای ورودی ۹۷ دانشگاه حدود یک سال و نیم عمر پایش گذاشتند، رویداد «در جستوجوی موفقیت» جامعه اسلامی و مدرسه آزادفکری که از شریفیهایی که هرکدام مسیر متفاوتی رفته بودند و الآن در عرف جامعه موفق به حساب میآمدند دعوت کرد تا از روایت زندگی خودشان بگویند، دومین دوره «مدرسه ادبیات، انسان، شهر» با یک دو جین مدعو ادبی و سرشناس، دومین دوره جشنواره نشریات دانشجویی «هفتقلم» که امسال تماما مجازی جلو رفت و همایش «پلاک دیپلمات» درباره سیاست خارجی ایران و «مأموریت شریف» درباره رسالت و مأموریت شریف در گذشته و حال و آینده که بسیج دانشجویی بساطش را پهن کرد. هیئت الزهراء (س) و گروههای خیریه و جهادی دانشگاه هم در سالی که گذشت، پا پس نکشیندند و هرچه از دستشان برمیآمد برای کمک به مردمی که کرونا هم جانشان را تهدید میکرد و هم نانشان، روی دایره ریختند.

