«تکلیفمان را با مأموریت دانشگاه مشخص کنیم»، «دانشگاه باید/نباید تجاریسازی شود» و «گروههای آموزشی و برنامه درسی منعطف شوند» سه محور اصلی صحبتهای استادان و فارغالتحصیلان و دانشجوهای حاضر در برنامه «امتداد شریف» بود که به همت بسیج دانشجویی روز چهارشنبه، ۲۸ مهر و با حضور دکتر مصطفی تقوی، عضو هیئتعلمی گروه فلسفه علم، دکتر آریا الستی، عضو هیئتعلمی دانشکده مکانیک و معاون سرآمدان و نخبگان بنیاد ملی نخبگان، دکتر حسین مختاری، عضو هیئتعلمی دانشکده برق و مدیر ارتباط با صنعت دانشگاه، امین بهجتی، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده کامپیوتر و محمدمحسن نداف، فارغالتحصیل دانشکده کامپیوتر و دانشجوی دکترای جامعهشناسی برگزار شد.
گستردگی مسائل و عدم قطعیت و بحثبرانگیزی خیلی از نگاهها و پیشنهادها به دانشگاه، پیچیدگی کار مدیریت جدید دانشگاه را نشان میدهد، اما دانشگاه ناگزیر است از انتخاب و حرکت. اگر دانشگاه حالت اتوپایلوت خود را ادامه دهد و نگاه راهبردی و کلان و از بالا به آن حاکم نشود، نیروهای متضاد موثر در دانشگاه، محصولات آن را، از دانشجوها گرفته تا خروجیهای تکنولوژیکش مثل خود آن سردرگم میکنند و به سمت هدف مشخصی جهت نمیدهند.
طراحی خودمان را نیاز داریم
شاید مهمترین اولویت دانشگاه این باشد که بداند چه کاری باید بکند و چه کاری نباید؟! از آن زمانی که نهاد بومی علم، نتوانست پاسخ نیازهای نوی جامعه را بدهد، لاجرم از نهاد علمِ فرنگ، یعنی دانشگاه گرتهبرداری شد. جایگاه دانشگاه در نظم اجتماعی آمریکا و فرانسه مشخص شده بود، اما کپی کردن آن داخل ایران، موجب سردرگرمی متولیانش شد. چون دقیقا مشخص نبود این نهاد چه وظیفهای دارد؟ و کالایش را باید در چه بازاری بفروشد؟
دانشگاه در سرزمینهای مادریاش، متناسب با تغییرات جامعه، مسئلههای آن جامعه، و صیرورت خود این نهاد در آنجا، تغییرات و تطوراتی کرده و اصطلاحا چند نسل را پشت سر گذاشته، اما داخل ایران، بدون آنکه آن مسئلهها پدید بیاید، از نسلهای دانشگاه هم گرتهبرداری شده است. به واسطه غیر طبیعی بودن این صیرورت در کشور و نداشتن نگاه مشخص به نهاد علم، شاهد برهمکنش نیروهای متضاد داخل دانشگاه هستیم.
دکتر الستی اینطور به این مسئله اشاره میکند: «طرح و برنامه اتحادیه اروپا بعد از جنگ جهانی دوم و نابود شدن زیرساختهای اروپا، بهترین چیزیست که میتوانیم از کشورهای توسعهیافته یاد بگیریم. آنها فهمیدند که برنامه آمریکایی هیچ تناسبی با داشتههای آنها ندارد و به درد آنها نمیخورد و باید خودشان دست به کار شوند. اولین درس این بود که هر کشوری بر مبنای تاریخ، جغرافیا، اقتصاد و فرهنگ فعلی خودش باید طرحی داشته باشد. نظام ملی به این معنی است. دانشگاه بخشی از شبکه نوآوری هر کشور است، یعنی باید متناسب با نظام ملی نوآوری خودمان به دانشگاه نقش بدهیم. این تقسیمبندی نسلهای یک تا چهار دانشگاه بر مبنای نیاز کشورهای توسعهیافته و نیاز آن زمان کشورشان بوده و این نقشدهی به دانشگاهها به درد ما نمیخورد، چون نیازها و شرایط ما کاملا فرق میکند.»
اما و اگرهای تجاریسازی دانشگاه
دکتر مختاری در میانه صحبتش میگوید: «تولید نیروی متخصص، ایجاد اشتغال، توسعه فناوری و تولید مقالات مهم میتواند عامل ایجاد ثروت برای دانشگاه باشد. مسیری که دانشگاه برای موفقیت باید طی کند، ایجاد هستههای پژوهشی است. از سوی دیگر بازاریابی، اشتغال و … برای رسیدن به اهداف والای دانشگاه لازم است. وظیفه دانشگاه، علاوه بر تربیت نیروی انسانی، تعامل حرفهای با بازار و صنعت است و باید این براساس نیاز کشور شکل گیرد، اما در این مورد زیرساخت پژوهشی مناسبی نداریم.»
منطقی که تجاریسازی دانشگاه را پیشنهاد میدهد ساده است؛ دانشگاه به مثابه یک نهادِ عضو جامعه باید خروجیهایش به درد جامه بخورد. دانشجویی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشود، باید توانایی روبهرو شدن با یک مسئله واقعی و حل آن را داشته باشد. تقریبا تمام مدعوین جلسه درباره این مسئله حرف زدند، اما ذیل این مسئله به ظاهر ساده، مسائل و دوگانههایی وجود دارد که دانشگاه باید نسبت خود را با آنان مشخص کند.
محسن نداف در یک موضع متفاوت اشاره میکند: «جای دو چیز در دانشگاه خالی است؛ اول خود علم و دوم دانشجو. دانشگاه بر بنیاد علم سوار شده و دانش ارزش ذاتی دارد، نه اینکه صرفا ابزاری برای سود یا قدرت باشد. دانشگاه و نهاد علم، نیازهای ذاتی دارد و باید خودش آنها را حل کند، نه اینکه با منطق سیاست بخواهیم مسائل دانشگاه را حل کنیم. کمتر زمینهای وجود دارد که در آن مناسبات صحنه اقتصاد وارد مناسبات صحنه دانشگاه نشده باشد و این اصلا خوب نیست، چرا که علم به خودی خود ارزشمند است و باید خودش برای خودش تصمیم گیرد. ما علم را به ارزش اقتصادی تقلیل داده و دانشگاه را بازاری کردهایم. دانشگاه تبدیل به شرکت شده است؛ خودش قرارداد میبندد، خودش کسب درآمد میکند، خودش با بازار رقابت دارد. پژوهش برآمده از خود علم نیست و برای پاسخ به سوالات صنعتی تعریف میشود، یعنی دانش دیگر فی نفسه ارزش ندارد.»
بعید است منظور نداف از «علم ارزش ذاتی دارد.» این باشد که علم میتواند هیچوقت با مسائل واقعی نسبتی برقرار نکند، اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که ممکن است مسائلی در خود علم پدید آید که ظاهرا در حال حاضر مسئله روی زمینی از جامعه را حل نکند، اما پنجاه سال آینده، حل یک مسئله با مراجعه به پاسخی که قبلا در نهاد علم تولید شده، رفع میگردد. آیا بنای ما در دانشگاه پرداختن به این نوع مسائل است یا نه؟ اگر بله، آیا واقعا پیش رفتن در پارادایم علمی موجود، پاسخی برای ۵۰ سال آینده ما تولید میکند؟ اگر باز هم پاسخ بله است، این میزان از ورودی داشتن دانشگاه منطقی است؟ مگر سالانه هزار نفر در رشتههای مختلف بنای تحقیق در مرز علم را دارند؟
دکتر الستی در این باره میگوید: «زمانی که دانشگاه وارد مباحث تکنولوژی و فناوری پیشرفتهتری نسبت به صنعت روز جامعه میشود، جامعه نمیتواند عکسالعمل سریعی نشان دهد و نتیجهاش این میشود که دانشجو از دانشگاه فارغالتحصیل میشود، ولی کار پیدا نمیکند و به تدریج جوانان ترجیح میدهند وارد دانشگاه نشوند. برای رفع این مشکل پیشنهاد میدهند که دانشگاه به فکر کار هم باشد، اما وظیفه دانشگاه اشتغالزایی نیست، هرچند کارآفرینی هست. برای اینکه این کارافرینی رخ دهد، باید ابزار آن را تولید و محیط آن را فراهم کنید.»
میتوان در ادامه پرسید اگر دانشگاه لزوما نمیخواهد جدای از جامعه در علوم سیر کند، دانشگاه شریف با مختصات خاص خود، باید پذیرای چه نوع مسائلی باشد؟ برای مثال، استعداد دانشجوهای شریف صرف استارتآپهای خدماتی با گردش مالی ناچیز در نسبت بودجه کشور شود یا مسائل کلان کشور از جنس آب، پتروشیمی و …؟
مسئله بعدی معنای تجاریسازی دانشگاه است. تجاریسازی دانشگاه آیا به این معناست که دانشگاه به مثابه یک شرکت که کالایش علم است، باید در جامعه حضور داشته باشد؟ باید منطق کسبوکار بر دانشگاه حاکم شود یا دانشگاه مناسبات خاص خودش را طلب میکند؟ حاکم شدن منطق کسبوکار بر دانشگاه نتایجی دارد که چامسکی به خوبی در سخنرانی خود در جمع استادان دانشگاههای آمریکا آن را بیان میکند؛ استخدام هرچه بیشتر استادان حقالتدریسی، نگاه به دانشجو به مثابه نیروی کار ارزان قیمت، شهریه سرسامآور و غیرسیاسی کردن دانشجوها و بروکراتیکشدن حاکمیت دانشگاه نتایجیست که او برای تجاریسازی دانشگاهها میشمارد. آیا ما قادر به پذیرش این تبعات هستیم؟ آیا درآیندهای نزدیک وزن ورودیهای دانشگاه از نخبگی به سرمایهداری تغییر نخواهد کرد؟
پس تجاریسازی دانشگاه به معنای حاکم شدن منطق کسبوکار بر دنشگاه پذیرفتنی نیست، اما رشد پرداختن به مسائل واقعی حال حاضر جامعه میتواند از اهداف اصلی دانشگاه در دوره جدید باشد. البته باید راهکاری برای مرز گذاشتن بین تولید علم نافع و شرکت شدن دانشگاه اندیشید.
دکتر تقوی در این باره میگوید: «من فکر نمیکنم ایرادی داشته باشد که یک دانشگاه، حتی در سطح دانشگاه شریف اقدام جانانهای کند برای تجاریسازی، در عین حال که حرمت علم و دانشگاه با یکسری تکنیکهای نرم باید حفظ شود، اما معنای سخن من این نیست که رفتن به دانشگاه نسل چهارم هیچ ایرادی نداشته است. از فلسفه اینکه دانشگاه به سمت تجاریسازی برود دفاع میکنم، اما اینکه چگونه اجرا شده، جای بحث دارد. ما حتما باید با استارتآپ و دیگر موضوعات شبیه آن با دیده انتقادی برخورد کنیم، اما نه اینکه بخواهیم ابرویش را بزک و چشمش را کور کنیم.»
انعطاف در یک دنیای در حال تغییر
دکتر تقوی با این مقدمه که لازمه گرهگشایی از چالشهای جامعه، تسلط دقیق به مسائل جامعه است و مسائل جامعه در کوتاهمدت یا میانمدت تغییر میکند، میگوید: «امتداد شریف یعنی دانشگاه نسل چهارم، دانشگاهی است که تمرکزش بر گرهگشایی از جامعه است، نه تمرکز بر آموزش و پژوهش. یکی از زیرساختهای لازم علوم بینرشتهایست که باید سراغ آن رفت. ناحیه نوآوری شریف باید گام به جلو بردارد، لازم است واحد تحقیق و توسعه شرکتهای بزرگ را به داخل دانشگاه بکشانیم، ارتباطات بینالمللی هدفمند داشته باشیم و رصدخانه علم و فناوری را در شریف پایهگذاری کنیم.»
یعنی رصد دائم مسائل جامعه به انعطاف آموزش و پژوهش در دانشگاه بیانجامد؛ مثلا رشتهای تأسیس شود که دقیقا بخواهد یک مسئله مشخص را حل کند و بعد دانشگاه سراغ مسائل بعدی برود. این تغییرات نیز به سهولت و سرعت اتفاق بیفتد.
دکتر الستی اشاره میکند که لازمه ارتباط موثر با جامعه دخالت دادن متولیان صنایع و مسائل در طراحی برنامههای درسی دخالت است و این رابطه نباید یکطرفه باشد: «ارتباط یک طرفه دانشگاه و صنعت نشدنی است. ما فرصت ندادهایم دانشگاه خودش را با نیاز داخلی تطبیق دهد و به همین خاطر از مسیر طبیعی خارج شدهایم. کار علمی در جهت اهداف والای انقلاب فقط پرورش تکنسین صنعتی نیست؛ هم باید دانشگاه در صنعت حضور داشته باشد و هم صنعت در دانشگاه. نباید فقط مواقعی که پول نیاز داریم، سراغ صنعتگر برویم. صنعتگر باید در تعیین محتوا و فرایند علمی نقش داشته باشد؛ چیزی که اکنون به هیچوجه وجود ندارد و فقط زمانی حضور دارند که پولشان را میخواهیم.»