اعتراضی را در کشور به خاطر دارید که به درگیری میان پلیس و معترضان بدل نشده باشد؟ اعتراض به بیآبی، پرداخت نشدن حقوق، اختلاف میان حقآبه دو روستا، همینها به راحتی به زد و خورد پلیس و مردم میانجامد. پای تیراندازی هم به میان میآید و جانهایی که از دست میرود. حتی بسیاری از تجمعهای کوچک و بیسروصدا جلوی ساختمان فلان اداره هم از چند مشت و لگد و شوکر بینصیب نمیمانند. ریختن این خونها ظلم است. بیتعارف و بیشک.
اما رفتار پلیس و حاکمان هرقدر که ظالمانه است، بیش از آن حماقتبار است. بیش از یک قرن است که محتسبها و شرطههای شهرهای ایران سروشکل مدرن پلیس پیدا کردهاند. از ابزار و روشهای مدرن هم استفاده میکنند، برای اوراق هویت، برای گواهیها، جرمشناسی و…. با این همه هنوز رفتار پلیس در برابر معترضان تفاوتی با شرطههای قدارهدار زمان قاجار نکرده. زد و خورد پلیس را دیدهاید؟ به نظر شما حتی برای متفرق کردن جمعیت با استفاده از زور هم آموزش کافی دیدهاند؟ چه برسد به روش برخورد با آدمهای خشمگین و معترض. پلیس خیلی جاها مثل همان دارودستههای محلی خشمگین میشود، تصمیم میگیرد، عصبانی میشود، میزند و حتی شلیک میکند.
آموزشندیده بودن و عملکرد غیرحرفهای پلیس یعنی دلیل این کشتههای گاهوبیگاه و داغدار شدن مادران و پدران و فرزندان فقط نابلد بودن پلیس است؟ هرگز این طور نیست. مدیران ارشد کشور در برابر این رفتار نه تنها ساکت و تماشاچی که منتفع بودهاند. پلیس به هر روشی صدایی را خاموش کرده. استاندار و وزیر و شورای فلان و مقام ارشد هم به خاموش شدن صدا، به شعلهور نشدن آتش بیشتر، به حفظ امنیت شهر یا هر چیز دیگر راضی بودهاند. یکی برای ماندن پشت میزش، یکی برای حفظ کشور از خطر، هر دو راضی بودهاند. از آن که تنها به فکر حفظ مقام خودش بوده، انتظاری نیست، اما آن کسی که از حفظ کشور و نظام و مقابله با دسیسه خارجی و این چیزها میگوید، برای تغییر رفتار پلیس، برای حفظ جان آنهایی که دنبال امنیت و سربلندیشان است، چه کرده؟
نمیگویم هیچ نکرده. روزگاری در این کشور پلیس حتی تجهیزات و نیروی مشخص برای مقابله با تجمع نداشت و از لحظه اول با اسلحه جنگی در خیابان موضع جنگی میگرفت. حالا شاید با باتوم و سپر به جای ژ۳ میآید، اما رفتارش هنوز سرکوبگرانه است. اگر هم ادعا دارد که خشونت معترض ایرانی زیاد است و چه و چه، پلیس همین کشور را باید برای شرایط همین کشور آموزش بدهد. اگر چنین نمیکند، یعنی برایش این جانهای از دست رفته بیارزش است، هیچ است، آسیب جانبی حفظ وضع مطلوب است. اگر برای تکرار شدن صدباره هنوز کاری نکرده، پس شایسته مدعاها، آرمانها و شعارهایش نیست.