درباره خالد حسینی

تیشه بر ریشه

جنگ بزرگترین دزد زمان‌ است و «تنها گناه هم دزدی است». مردمانی که جنگ را تجربه می‌کنند، جایی میان دیروز و امروز جا می‌مانند. رفتگان می‌روند و بازماندگان در خاطرات، آینده‌شان را می‌سازند. خالد حسینی در نوشتن از مصیبت جنگ بسیار ماهر است. او که در ۱۹۸۰ و در یازده سالگی به آمریکا مهاجرت کرد، از افغانستان بیش از هر چیز دیگری نوشته است؛ وطنی که  زیر چکمه‌های سربازان روس لرزید، طالبان بر خاکش سجده زد و بادبادک‌ها از آسمانش کوچ کردند.

اما در تقابل خوشی و ناخوشی، این زندگی‌ست که بی‌رحمانه جریان دارد. حسینی می‌کوشد زندگانی افغان‌ها را پیش و پس از سیل تغییرات بیان کند؛ از ملتی بگوید که با گذر زمان به شرایط جدید عادت می‌کنند، چرا که عادت کردن تنها چیزی‌ست که انسان به ضرورت، تمام و کمال فرا گرفته است. او در دو رمان «بادبادک‌باز» و «هزار خورشید تابان» شخصیت‌ها را سیاه یا سفید معرفی می‌کند و سپس در «و آوا در کوه‌ها پیچید» از این سبک و سیاق فاصله می‌گیرد تا اثری متفاوت از دو کتاب موفق قبلی خلق کند. شخصیت‌هایش، خوب یا بد، ساده هستند و اهداف مشخصی دارند. این سادگی و در بسیاری موارد معصومیت، به مذاق خوانندگان خوش می‌آید؛ با این وصف عجیب نیست که کتاب‌هایش در دنیا با استقبال خوبی روبه‌رو می‌شود. از دیگرعلل محبوبیت این نویسنده‌، نوشتن ازجامعه‌ای‌ست که در باب فرهنگ، از مردم مغرب زمین بسیار فاصله دارد. فضای جدید و نوسانی داستان خیلی زود توجه خواننده را جلب و او را با روح رنج‌کشیده شخصیت‌ها همراه می‌کند. با این حال در خود افغانستان بعضی عقیده دارند که حسینی واقعیت‌های جامعه افغان را تحریف می‌کند و مسائلی مانند اختلافات قومی را وخیم‌تر از آن چه که «هست» به تصویر می‌کشد. و اما چیست آنچه که «هست»؟!

توسط سارا ایرانبخش

شاید بپسندید مطالب بیشتر از نویسنده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.