ادبیات دانشجویی روزبه‌روز متفاوت‌تر می‌شود

از ابن‌سینا تا جکوز

موضوع این نوشته، برخی اصطلاحات زبانی ویژه است که به نظر می‌رسد دانشجویان علاقه‌ای به کاربرد آن دارند، یعنی این کلیشه‌های زبانی را در گفتار مثلا یک دلال یا نظامی یا نماینده مجلس کمتر می‌توان یافت.

صنف‌های گوناگون جامعه نوعی زبان مخصوص به خود دارند(Jargon) که با به کار بردن آن زبان ویژه تعلق خود را به آن صنف نشان می‌دهند و به‌نوعی کسب هویت و ایجاد تمایز می‌کنند؛ مثلا جمله «خیلی دوستت دارم» را در نظر بگیرید. افراد بسته به صنف، قشر، طبقه، سن و دیگر شاخص‌ها، ممکن است به‌جای قید «خیلی»، قیدهای دیگر بیاورند (به فعل «دوست داشتن» نمی‌پردازیم، زیرا تعابیر بسیار دارد و «از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است»)؛ مانند: ناجور، بسیار، لیترالی، اساسی، حقیقتا و… . ظریفی از دوستان که دانش‌آموخته یک رشته مهندسی بود، در اشاره به آفریده‌های زیباروی خداوند تعبیر «سیستم» را به کار می‌برد که برای بنده تازگی داشت. یا شوهرخاله چینی‌فروش یک از دوستان، روزی در لحظه تجلی صاحب‌جمالی بر صفحه تلویزیون عنان از کف داده و با فریادی بلند، لفظ «بارفَتَن» (نوعی محصول شیشه‌ای پرنقش‌ونگار) را به کار برده است.

نگارنده به‌سبب اشتغال به امر آموزش در دانشگاه صنعتی شریف و قدم زدن‌های پیشاکرونایی در محیط دانشگاه، به‌ویژه از ساختمان ابن‌سینا تا غذاخوری استادان، با برخی اصطلاحات مورد علاقه دانشجویان روبه‌رو شده است که در این مجال به تعدادی از آنها می‌پردازد.

 

  • «تا حد خوبی»

مدتی بود که با کاربردهای شگفت این قید در زبان دانشجویان آشنا شده بودم. روزی در گفت‌وگو با یکی از دانشجویان که به‌تازگی از سفر به شهر بیروت بازگشته بود، شنیدم که: «بخش‌هایی از این شهر هنوز هم تا حد خوبی ویرانه است». مشکل است حد خوبی برای ویرانی تصور کرد. گفتنی است که بهتر است بین یک صفت یا ویژگی و قیدی که برای آن می‌آید، تناسب و ربطی وجود داشته باشد. پیش‌تر از زبان مجریان سازمان صداوسیما و گزارشگران فوتبال با تعابیری چون «وحشتناک آماده» و «بدجور خوب» و از این دست تعابیر آشنا شد‌ه‌ایم. کاربرد قید «تا حد خوبی» برای وصف اموری که نسبتی با خوبی ندارند، اندکی شگفت می‌نماید. مثال‌های دیگر: «داستایفسکی تا حد خوبی با رنج‌های زندان آشنا بود» یا «بنده در دبیرستان تا حد خوبی از ادبیات بی‌اطلاع بودم».

 

  • «ایده‌ای ندارم»

واژه «ایده» یک وام‌واژه از زبان فرانسوی است که در زبان فارسی امروز دلالت‌هایی چون «اندیشه نوآورانه» یا مطلق «اندیشه» دارد. فرض کنید که یک دانشجوی شریف درحالی‌که با دانشجوی دیگری مناسبات دوستانه به قصد ازدواج برقرار کرده است، از او بپرسد «به نظرت به کدام کافه برویم تا صحبت کنیم؟». پاسخی که فرد موردنظر خواهد داد احتمالا این است که «ایده‌ای ندارم». این کاربرد کلمه ایده در زبان فارسی جدید و تاحدی بی‌مورد است، چراکه به‌سادگی می‌توان گفت: «نظری ندارم» یا «نمی‌دانم» یا اگر مناسبات رنگ‌وبوی سنتی‌تر داشته: «هرجا شما بفرمایید».

روشن است که این کاربرد، ترجمه مستقیم عبارتی از زبان انگلیسی است.

 

  • «این‌طور بودم که»

این پاره‌گفتار در کاربرد جدید خود معنایی چون «واکنش من این بود که» یافته است، با اندکی چاشنی طنز و خوشی. برای مثال، دانشجویی هنگام شرح زندگانی مولانا چنین گفت: «مولانا وقتی با رشک اطرافیانش نسبت به شمس روبه‌رو شد، این‌طور بود که: شما حق دارید، چرا که از دریافت حقیقت بی‌بهره‌اید». یا «وقتی دیروقت به خانه رسیدم، پدرم این‌طور بود که: این چه وقت آمدن است؟». نگارنده هنوز به ریشه رواج این کاربرد در زبان فارسی پی نبرده است و می‌توان حدس زد این نیز بی‌تأثیر از ترجمه نباشد.

به نظر می‌آید نسل جوان امروز ایران، بیش از نسل‌های پیشین در معرض زبان‌های خارجی قرار دارد. این پدیده می‌تواند وجوه مثبت فراوان داشته باشد و درعین‌حال بنابر دلایلی که بحث در باب آن مجال گسترده‌ای می‌طلبد، مسبب مشکلات زبانی و هویتی گردد. از دیگر سو، اگر پیش از این اصنافی چون مترجمان کارنابلد و برخی اهالی رسانه موجب آشفتگی و تخریب زبان می‌شدند، اکنون مجراهایی که می‌توانند بستری برای آشفتگی‌های زبانی شوند، گسترده‌تر و بیشترند.

توسط سعید رحیمی

شاید بپسندید مطالب بیشتر از نویسنده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.