آیا واقعا بورس بهتری بازار برای سرمایه‌گذاری‌ست؟

هرکه ریسکش بیش، سودش بیشتر

در کنار تمام تلخی‌ها، بورس یکی از شیرینی‌های امسال محسوب می‌شود،‌ حداقل تا چند ماه قبل که این‌طور بود. خیلی‌ها در فرصت تعطیلات کرونایی، از صبح تا ظهر می‌نشستند پای گوشی یا رایانه و زل می‌زدند به تابلوی سالاد شیرازی؛ سبزها را می‌خریدند و قرمزها را می‌فروختند و معمولا هم سود می‌کردند. همه به سودهای بالا عادت پیدا کرده بودند. بعضی‌ها سقف بالای سر و فرش زیر پا را فروختند و با آن «بورس» خریدند، به امید اینکه چند ماه بعد بهترش را می‌خرند. همه اعتقاد پیدا کرده بودند بازار بورس بهترین بازار برای سرمایه‌گذاری است؛ از رئیس‌جمهور گرفته تا مردم عادی. اما آیا واقعا بورس همین‌طور است؟

 

 

بازده نجومی بورس

بورس در چند دهه اخیر بالاترین میزان بازدهی را در بین بازارهای مالی داشته است؛ مثلا اگر روند شاخص کل بورس، قیمت دلار، سکه و مسکن (در تهران) را نسبت به میانگین آن‌ها در سال ۸۷ مقایسه کنیم، به اعداد هیجان‌انگیزی می‌رسیم. از سال ۸۷ تا ۹۹ قیمت مسکن حدودا ۱۵ برابر، دلار ۳۰ برابر، سکه ۶۰ برابر و شاخص کل بورس ۲۰۰ برابر شده است. هیچ حرفی باقی نمی‌ماند، بورس در این بازه ۱۲ ساله بازده نجومی داشته و تمام بازارهای دیگر را پشت سر گذاشته است!

زود قضاوت نکنیم، در مورد این اعداد چند نکته وجود دارد. اول اینکه انتخاب سال ۸۷ به عنوان سال پایه ممکن است گمراه‌کننده باشد، چون در این سال بازار بورس در وضعیت رکودی و بازار مسکن در قله قیمتی قرار داشته، بنابراین اعدادی که به دست آوردیم معیار یکسانی ندارند و مقایسه آن‌ها درست نیست (یکی دره تا قله است، یکی قله تا قله!).

نکته دوم این است که وقتی بازده‌ها را در سال ۹۹ با هم مقایسه می‌کنیم، تغییراتی که در طول این ۱۲ سال اتفاق افتاده را نمی‌بینیم؛ مثلا در بازه کوتاه سال ۹۲ تا ۹۶ بازده بازار بورس تقریبا صفر بوده است، در حالی که اگر پول را در سپرده بانکی سرمایه‌گذاری می‌کردیم، سالانه حداقل ۲۰ درصد سود داشت. پس بورس لزوما همیشه پربازده‌ترین بازار نیست.

 

مقایسه سیب و پرتغال؟

آیا اساسا مقایسه شاخص کل بورس با قیمت مسکن و سکه و دلار کار درستی است؟ قیمت سکه و دلار که شبهه خاصی ندارد، یکی فلز بهادار است و دیگری کاغذ بهادار. شاخص بورس یک میانگین وزنی از قیمت سهام شرکت‌های موجود در آن است که البته شامل سود تقسیمی شرکت‌ها هم می‌شود. پس علاوه بر بازده قیمتی، این شاخص یک سود بهره‌ای هم در دل خود دارد.

مسئله در مورد مسکن پیچیده می‌شود. از طرفی نگهداری واحد مسکونی با استهلاک همراه است و از قیمت آن می‌کاهد، از طرف دیگر کسی که خانه می‌خرد، می‌تواند آن را اجاره بدهد (به خودش یا مستأجر) و ماهانه اجاره‌بها بگیرد. در قیمت مسکن نه استهلاک می‌آید و نه اجاره. پس مقدار بازدهی که از روی قیمت حساب می‌کنیم، لزوما بازده سرمایه‌گذاری در مسکن را نشان نمی‌دهد. در واقع مقایسه بازده بازارها با این شاخص‌ها مثل مقایسه سیب و پرتغال است.

 

هرچه پول بدهی، آش می‌خوری

به شما دو پیشنهاد می‌شود، ۱۰ تومان نقد بگیرید و بروید پی کارتان یا سکه می‌اندازیم، اگر شیر آمد ۴۰ تومان بگیرید و اگر خط آمد ۲۰ تومان بدهید! کدام پیشنهاد را قبول می‌کنید؟

ریسک و بازده دو جزء جدایی‌ناپذیر در هر سرمایه‌گذاری‌اند. هرچه بازده بالاتری بخواهید، ریسک بالاتری باید متحمل شوید. خود ریسک انواع و اقسام دارد. آشناترین ریسک همین ریسک قیمتی است؛ مثلا امروز سهام یک شرکت را خریداری می‌کنید اما از وضعیت آن در آینده اطلاع ندارید، ممکن است قیمت کاهش یابد و ضرر کنید. ریسک قیمتی در بازار بورس نسبت به بقیه بازارها اهمیت و شدت بیشتری دارد؛ یک سهم همان‌طور که ممکن است چندین روز مثبت باشد، می‌تواند تا مدت‌ها هم منفی و نزولی باشد اما مثلا در بازار مسکن احتمال کاهش قیمت پایین است، نهایتا از یک زمان به بعد بالا نمی‌رود!

ریسک نقدینگی نوع دیگری از ریسک است. سهامی که دیروز خریده‌اید و امروز در ضرر است، می‌تواند فردا یا ماه بعد به سود برسد اما شما همین امروز به پول احتیاج دارید و مجبورید با قبول ضرر سهام را بفروشید. شما موقع خرید از نیاز فوری‌تان به پول نقد در آینده اطلاع ندارید و با خرید سهام ریسک نقدینگی را می‌پذیرید. حتی بعضی وقت‌ها مسئله در ضرر ناشی از فروش زودهنگام نیست؛ ممکن است اصلا مشتری دست به نقد پیدا نشود! این نوع ریسک‌ها در بازار مسکن، مخصوصا در دوره‌های رکود اهمیت زیادی دارد.

سر چهار راه از یکی از دلال‌ها دلار می‌خرید؛ دلار تقلبی در می‌آید و ضرر سنگینی می‌کنید. این هم یک ریسک بزرگ است که در بعضی بازارها اهمیت پیدا می‌کند. در بازار ارز و مسکن این نوع ریسک‌ها که ناشی از عدم تقارن اطلاعات است، شدیدتر خودش را نشان می‌دهد. در بازار بورس چون شرکت‌ها اطلاعات مورد نیاز را به صورت شفاف منتشر می‌کنند، این مسئله کمرنگ‌تر است.

در هنگام مقایسه بازده بازارهای مالی حتماً باید به ریسک آن‌ها توجه داشته باشیم؛ شاید بتوان گفت بازده بالای بازار بورس در واقع پاداش ریسک بالای آن است! مخصوصا وقتی به جای کل بازار به تک‌تک سهم‌ها نگاه می‌کنیم. یک سهم ممکن است چندین سال در قیمت پایین درجا بزند یا حتی چند ماه قرمز باشد اما کل بازار به واسطه بقیه سهم‌ها بالا برود. بنابراین اگرچه شاخص کل چند ده برابر شده ولی ممکن است سهم‌هایی که ما خریده بودیم، آنقدر هم سود نداده باشد.

 

آشِ خورده و دهان نسوخته

با توجه به ریسک‌های مختلفی که در هر بازار وجود دارد، انتخاب یک بازار برای سرمایه‌گذاری کار سختی است؛ در واقع هم نباید یک بازار را انتخاب کنیم! این نکته را کسانی که در تیر و مرداد امسال خانه و ماشین خود را فروختند و سهام خریدند، به خوبی درک می‌کنند.

طبیعتا همواره باید بخشی از پس‌انداز را به صورت نقد داشته باشیم، چه برای خریدهای روزمره و چه برای فرصت‌های سرمایه‌گذاری آینده. اگر متخصص تمام بازارها نیستیم، طوری که بتوانیم فراز و فرود بازارها را پیش‌بینی کنیم، بهتر است پس‌انداز خود را در همه دارایی‌ها سرمایه‌گذاری کنیم؛ بخشی سپرده بانکی، بخشی سهام، بخشی سکه و طلا. ارز هم یک گزینه است اما چون معمولا طلا و ارز همراه با هم حرکت می‌کنند، یکی را داشته باشیم کافی‌ست.

علاوه بر این، بازار بورس برخلاف تصور بسیاری از مردم ریسک بالایی دارد و تا وقتی خودمان تخصص کافی در تحلیل پیدا نکرده‌ایم، بهتر است پس‌انداز خود را در صندوق‌های سرمایه‌گذاری قرار دهیم؛ حداقل از ما (و بسیاری از کانال‌های تلگرامی) تخصص بیشتری دارند.

توسط محمدرضا حسن‌پور

شاید بپسندید مطالب بیشتر از نویسنده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.