سفیدپوستهای آمریکایی باید در آینه نگاه کنند و از نژادپرستی خجالت بکشند
مصالحه بیمصالحه!
دانشگاه استنفورد: در میزگردی که شبکه سیانان روز شنبه پس از انتخابات، در میان جشنهای خیابانی و برنامههای داغ رسانهای برگزار کرد، اندرو یانگ، نامزد پیشین ریاستجمهوری آمریکا نظر خود را از عملکرد ناامیدانه دموکراتها در انتخابات کنگره و ادامه قطبیسازی انتخابات میان رأیدهندگان آمریکایی ابراز داشت. ما قبلا به اشکال مختلف شنیدهایم که حزب دموکرات با طبقه کارگر ارتباط ندارد و به یک حزب از «نخبگان شهری ساحلی (اشاره به طبقه تحصیلکرده شهرهای ساحلی غرب و شمال شرق آمریکا) تبدیل شده که بیشتر از این که نگران ارتقای کیفیت زندگی طبقه کارگر باشند -که سالهاست رو به زوال است- به فکر پلیسی کردن مسائل مختلف فرهنگیست».
نخبگان ساحلی، مهمتر از کارگران
کاربران توییتر خیلی سریع به نظرات یانگ واکنش نشان دادند. استدلال وی که در هفتههای اخیر دوباره مورد توجه قرار گرفته، همان بحثیست که در سال ۲۰۱۶ پس از پیروزی ترامپ در انتخابات مطرح شد. صاحبنظران سیاسی و تحلیلگران از طیفهای مختلف سیاسی عقیده داشتند که علت شکست کلینتون و دیگر دموکراتها این بود که نتوانستند نظر طبقه کارگر را جلب کنند و به راحتی میلیونها رأی طبقه کارگر رنگینپوست آمریکایی را که مکررا از دموکراتها پشتیبانی میکنند، نادیده گرفتند. در واقع آنها نگران از دست دادن طبقه کارگر نیستند، بلکه نگران از دست دادن رأیهای سفیدند.
به هر حال، موفقیت بایدن در سال جاری از سوی رأیدهندگان در شهرهایی مانند دیترویت، فیلادلفیا، آتلانتا و میلواکی رقم خورد که دارای جمعیت زیادی از طبقه کارگر سیاه پوست هستند. آبی شدن آریزونا به لطف رأیدهندگان لاتین و بومیست که آرای خود را به بایدن و مارک کلی دادند تا به مخالفان جمهوریخواه آنها. با این حال کارشناسان سیاسی نسبت به بیتوجهی «نخبگان ساحلی» به این واقعیات جغرافیایی یا نژادی انتقاد دارند.
سفیدهای حامی ترامپ
همچنین از سطح تحصیلات (معادل دیگری برای وضعیت اقتصادی و اجتماعی) فقط وقتی میتوانیم به عنوان یک مرجع پیشبینیکننده رأی استفاده کنیم که تحلیلهایمان را براساس نژاد تقسیمبندی کنیم. به عنوان مثال، براساس دادههای نظرسنجی، ۴۹ درصد از فارغالتحصیلان سفیدپوست دانشگاه و ۶۴ درصد از فارغالتحصیلان سفیدپوست غیردانشگاهی به ترامپ رأی دادند. در همین حال، فقط ۲۷ درصد از فارغالتحصیلان غیرسفیدپوست دانشگاه و ۲۵ درصد فارغالتحصیلان غیرسفیدپوست غیردانشگاهی نیز همین کار را انجام دادند. دادههای معتبر رأیدهندگان سال ۲۰۱۶ نیز الگوهای مشابهی را نشان میدهد: ۳۸ درصد از فارغالتحصیلان سفیدپوست دانشگاهی و ۶۴ درصد از فارغالتحصیلان سفیدپوست غیردانشگاهی به ترامپ رأی دادند، در حالی که تنها ۲۶ درصد از فارغالتحصیلان دانشگاهی غیرسفیدپوست و ۱۸٪ از فارغالتحصیلان غیردانشگاهی غیرسفیدپوست نیز به آنها پیوستند.
شهر و روستا یا سفید و سیاه؟
بنابراین مشکل ما فقط یک مشکل طبقاتی یا مسئله نخبهگرایی آموزشی نیست. با درک این موضوع، اکنون برخی از نویسندگان و محققان به شکاف بین شهر و روستا به عنوان مقصر اصلی دوقطبی شدن عمیق آمریکا اشاره دارند. پس از مشاهده بلوکهای قرمز و آبی روی نقشه شهرها، ایالتها و در سطح ملی، به نظر میرسد این نتیجهگیری منطقی باشد. در کل کشور شاهد همین الگو هستیم؛ مراکز بزرگتر شهری و تا حدی حومه شهر تمایل به آبی کمرنگ دارند، در حالی که مناطق روستایی به قرمز متمایل میشوند.
اما این ادعا به راحتی جزئیات اصلی را نادیده میگیرد؛ اینکه مناطق روستایی در مقایسه با مناطق شهری دارای جمعیت زیادی از سفیدپوستان هستند، چرا که مردم سفید از شهرها به حومه شهر فرار میکردند تا از افراد سیاه و قهوهای دور شوند. براساس دادههای مرکز تحقیقات پیو، بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ درصد جمعیت سفید پوست ۴۴ درصد در مناطق شهری، ۶۸ درصد در حومه شهرها و ۷۹ درصد در مناطق روستایی بودند. مناطق روستایی نیز کمترین سهم مهاجران را دارند.
این درست است که شهرها دارای جمعیتی کمی جوانتر از حومه هستند اما حتی در میان رأیدهندگان جوان، این رأیدهندگان رنگینپوست هستند که با اختلاف زیادی به بایدن رأی دادند. نمودار دانشگاه تافتز که در دست انتشار است نشان میدهد ۴۲ درصد از رأیدهندگان جوان سفیدپوست از ترامپ حمایت کردهاند، در حالی که کمتر از ۲۱٪ از رأیدهندگان جوان رنگینپوست به او رأی دادند.
درآمد یکی دیگر از عوامل بالقوه متمایزکننده است. تفاوت درآمد متوسط خانوار بین مناطق روستایی و شهری در واقع کمتر از ۲۰۰۰ دلار در سال است و نرخ فقر در شهرها و حومه آنها از روستاهای آمریکا بالاتر. اگر حمایت دموکراتها از آمریکاییهای کمدرآمد واقعا در حال کاهش بود، نباید انتظار چنین پیروزیهای شگفتانگیز آبیرنگی را در مراکز شهری سراسر کشور میداشتیم.
ترامپ مدیون سفیدهاست و نژادپرستی!
نتیجه این است که اگر به خاطر رأی سفیدپوستان نبود، ترامپ امسال به هیچوجه یک کاندیدای رقابتپذیر محسوب نمیشد. هرچند وی بر اساس نظرسنجیها موفقیتهایی با رأیدهندگان رنگینپوست بهدست آورد اما این واقعیت همچنان باقیست که اقلیتی از رنگینپوستان در مقایسه با اکثریت رأیدهندگان سفیدپوست به ترامپ رأی دادند. مسئله نگرانکنندهتر این است که ۸۴ درصد از رأیدهندگان به ترامپ معتقدند نژادپرستی در ایالات متحده یک مشکل جزئیست یا اصلا مشکلی محسوب نمیشود، در مقایسه با تنها ۱۴ درصد از رأیدهندگان به بایدن. با این حال، شاید جای تعجب نداشته باشد که ما مایل به درک هر توضیح احتمالی در مورد حمایت مداوم از ترامپ هستیم، البته به جز واضحترین و آمریکاییترین دلیل که همان نژادپرستی احمقانه است.
کمپین بایدن هم به دنبال رأی سفیدها بود
دموکراتها تا حدودی این را میدانستند و بایدن را به عنوان نامزد خود انتخاب کردند تا رأی واجدین شرایط رأی تحصیلکرده دانشگاهی و سفیدپوست را که در سال ۲۰۱۶ به ترامپ رأی دادند، به سمت خود جلب کنند. این بدین معناست که دموکراتها تمرکز خود را روی طبقاتی گذاشتند که در دوره گذشته به یک نژادپرست رأی داده بودند. بایدن به همان دلایلی که ترامپ به طعنه تلاش کرد خود را به عنوان «کاندیدای نظم و قانون» معرفی کند، از پرداختن به خواستههای سازماندهندگان سیاهپوست پویش «زندگی سیاهپوستان مهم است» پرهیز کرد و در عوض بر نکوهش «خشونت» و «غارت» تمرکز داشت تا رضایت سفیدپوستان را هم داشته باشد. برتری سفیدپوستان در هر صورت وجود خواهد داشت و یک رئیسجمهور آبی نیز نمیتواند آن را برطرف کند.
بنابراین فراخوانهای دموکراتها برای مرکزگرایی و اولویت دادن بیشتر به رأیدهندگان سفیدپوست، جوامعی را که پیروزی امسال آنها را تضمین کردند کاملا نادیده میگیرد. برتری سفیدپوستان موضوعی نیست که بتوان در مورد آن مصالحه کرد. فاشیسم موضوعی نیست که بتوان با آن مصالحه کرد. همدردی با حامیان ناراحت ترامپ به هیچوجه وظیفه هموطنان رنگین پوست نیست اما در حالی که قانونگذاران جمهوریخواه تلاش میکنند روندهای مردمسالار را تضعیف کنند و ترامپ در حال چنگ زدن به آخرین بندهای قدرت خود است، زمان آن فرا رسیده که سفیدپوستان آمریکایی نگاهی عمیق به خود در آینه بیندازند.
منبع: استنفورددیلی