گفت‌وگو با میثم علیزاده درباره تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر دموکراسی

دوقطبی در جهان مسطح شبکه‌های اجتماعی

توییتر مدتی است که فعالیت خود را برای کنترل محتوای این شبکه در دوران انتخابات آمریکا شروع کرده است. موضوعی که ناشی از تجربه انتخابات ۲۰۱۶ این کشور است که گفته می‌شود روسیه از شبکه‌های اجتماعی برای دخالت در انتخابات استفاده کرده است. به همین مناسبت با میثم علیزاده به گفت‌وگو نشستیم تا در مورد اثر شبکه‌های اجتماعی بر دموکراسی بحث کنیم. علیزاده، محقق پسادکترا در دانشگاه پرینستون روی موضوع اثر دخالت خارجی برانتخابات دموکراتیک است. او دکترای خود را  در رشته‌ی علوم اجتماعی محاسباتی از دانشگاه جورج میسون گرفته است.

 

در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ فضای مثبتی نسبت به شبکه‌های اجتماعی وجود داشت. جنبش بهار عربی در همین دوران رقم خورده بود، اوباما نیز با کمک فیس‌بوک موفق شده بود و به نظر می‌رسید که شبکه‌هایی اجتماعی توانسته‌اند جای خالی سازمان‌یابی و تشکل‌یابی را بگیرند و به جنبش‌های دموکراسی‌خواهانه پیشرو کمک کنند اما ده سال بعد از آن اتفاقات، امروز شاهد آن هستیم که این نگرانی وجود دارد که دموکراسی با امواج دیجیتال تخریب شود. در بریتانیا، جنبش ناسیونالیستی نایجل فاراژ از این فضا بهره می‌برد. چه شده که این اتفاقات رخ داده؟ آیا داستان قلب ماهیت پیدا کرده و یا آنکه این خطرات وجود داشت ولی دیده نمی‌شد؟

هر دو. هم این خطرات را نمی‌دیدند و هم اینکه مدتی طول کشید تا عده‌ای از صاحبان قدرت بفهمند که می‌توان از این ابزار هم استفاده کرد و شبیه جنگ‌های نظامی یا اقتصادی با کمک فضای دیجیتال به جنگ با دیگران رفت. اولین نمونه رسمی اثبات‌شده در استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای اثرگذاری بر افکار عمومی به مورد کره‌ی جنوبی در سال ۲۰۱۲ باز می‌گردد که یکی از مأموران اطلاعاتی کره در دادگاهی در آنجا افشا کرد که سازمان‌های اطلاعاتی کره در آن سال از این ابزار استفاده کرده‌اند تا در انتخابات اثری بگذارند، منتها خیلی جهانی نشد و کسی به این اخبار توجه نکرد. رسانه‌های اجتماعی در دوران ماه عسل خود بودند و همه خوشحال بودند که فیس‌بوک و … افراد را به هم وصل کرده است. افراد از حال‌واحوال همدیگر با خبر می‌شدند. لایک می‌گرفتند و سبک زندگی افراد را تغییر داده بود. این شرایط تا انتخابات ۲۰۱۶ ادامه داشت. در میانه انتخابات بعضی خبرنگاران و رسانه‌ها می‌گفتند که شواهدی از دخالت روسیه و کشورهای خارجی وجود دارد اما نه دانشگاهیان به آن توجه می‌کردند، نه دولت و نه حتی افکار عمومی. وقتی ترامپ رئیس‌جمهور شد، بعد از مدتی قضیه کمبریج آنالتیکا افشا شد و رسوایی پشت رسوایی رقم خورد. گوگل قرارداد همکاری با پنتاگون داشته است، فیس‌بوک اطلاعات متادیتای تماس‌ها را ضبط و با کسب این اطلاعات، پروفایل افراد را تکمیل می‌کرده تا در ارسال و نمایش تبلیغات برای آنها متناسب با آن ویژگی‌ها عمل کند. این اتفاقات برای دانشگاهیان و خبرنگاران و نخبگان و … اثبات کرد که ویژگی‌های شبکه‌های اجتماعی که در آن سال‌های ابتدایی، فرصت خوبی برای نخبگان و مردم بود تا دور هم جمع شوند و به اصطلاح کامیونیتی تشکیل دهند، همان عوامل این شبکه‌ها را محل خوبی برای کشورهای خارجی کرده که علیه کشور یا حزبی وارد عملیات روانی شوند. اگر قبلا می‌خواستید در کشوری عملیات روانی انجام دهید، باید ده نفر را آموزش می‌دادید و به کشور دیگری اعزام می‌کردید اما اکنون به راحتی می‌توانید همان ده نفر را پشت کامپیوتری در کشور خودتان فعال نگاه دارید. به همین دلیل این بحث اکنون خیلی جدی شده و اندازه‌گیری این عملیات روانی اهمیت یافته است. باید بدانیم این عملیات روانی بر باورهای سیاسی مردم چقدر اثر گذاشته و یا در انتخابات چقدر موثر بوده و حالا برای مقابله با آن چگونه باید برنامه‌ریزی کرد.

 

میثم علیزاده

 

هابرماس ایده‌ای دارد با عنوان سپهر عمومی(public sphere) که در آن گفت‌وگو کردن افراد به رشد جامعه مدنی کمک می‌کند و از همین جهت به شبکه‌های اجتماعی از این جهت نگاه می‌شد که این امکان را برای رسیدن به تفاهم عمومی و اجماع فراهم می‌کند اما اکنون به نظر می‌رسد که در توییتر بحث‌ها سریعا به سمت قطبی شدن رسیده. آیا شواهدی هم برای این روند وجود دارد؟ چند سال پیش این بحث وجود داشت که به دلیل محدودیت کاراکتر توییت‌ها آن زمان ۱۴۰ کاراکتری بود- افراد مجبور می‌شوند در کلمات محدودی منظور خود را بیان کنند. آن زمان رشته‌توییت هم امکان‌پذیر نبود. بحث در آن دوره این بود که این ویژگی‌های توییتر به دوقطبی شدن منجر شده است. آیا امکان مداخله وجود دارد؟

این امر تاریخی است. پس از گسترش اینترنت و مجددا پس از شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی این ایده مطرح شد که ما در حال حرکت به سمت جهان مسطح هستیم. همه مردم در این دوران به همگرایی می‌رسند. افراد می‌توانند عقاید مختلف را ببینند و به هم نزدیک شوند اما هر چه جلوتر رفتند، دیدند که نه، این اتفاق نیفتاد. از سال ۲۰۱۳ به بعد این ایده شکل گرفت که شبکه‌های اجتماعی به قطبی شدن جوامع منجر شده است. در این برهه، مقالاتی می‌آمد که شبکه‌های ریتوییت را نشان می‌داد که خیلی حزبی است. بحثی مطرح شد که عنوان آن selective explosion است. این ایده می‌گفت که هر فرد در شبکه‌های اجتماعی گروهی را دنبال می‌کند و خودش انتخاب می‌کند که چه کسی را انتخاب کند و طبق قاعده هموفیلی فردی را انتخاب می‌کند که به او شبیه باشد. بر این مبنا این بحث شکل گرفت که رسانه‌های اجتماعی از این مکانیزم مسبب افزایش قطبی شدن فضا شده‌اند.

در دو سه سال اخیر، دو سه مقاله جدید با داده‌های زیاد منتشر شده و فیس‌بوک هم به این قضیه ورود کرد و نشان داده شده که به آن زشتی که تصور می‌شد، نیست. این مقاله‌ها بر مکانیزم incidental exposure تأکید داشتند. در اینجا شما با محتواهایی مواجهید که اطرافیان‌تان نیز لایک کرده‌اند. خود شبکه‌های اجتماعی هم طبق الگوریتم‌هایی به شما محتوا نشان می‌دهند. این بحث در اینجا مطرح شد که با لایک و ریتوییت نمی‌توان همه چیز را نشان داد، زیرا بخشی از جامعه وارد این فضا نمی‌شوند. آنها می‌خوانند اما واکنش نشان نمی‌دهند، مثلا برای بخشی از افراد، این کسر شأن است که محتوای افراد عادی را لایک کنند اما به این معنی نیست که نخوانده و اثر نگرفته است. این مقالات می‌گویند که رسانه‌های اجتماعی عامل دوقطبی شدن نیستند، هرچند می‌توان با عملیات روانی این کارها را فعال کرد.

 

خب، آیا این الگوریتمِ نمایش بدین صورت نیست که توییتر به من از محتواهای اطرافیانم مطالبی را نشان بدهد که من احتمالا لایک می‌کنم؟

ما از این الگوریتم‌ها اطلاع نداریم اما بر اساس تجربه شخصی به نظر نمی‌آید اینگونه محتواها نمایش داده نشود. البته باید توجه کرد که اگر فرد مخاطب، فقط بخشی از گروه‌های هم‌سوی خودش را دنبال کند، قاعدتا محتوای کمتری از سمت‌وسوی سیاسی دیگر دریافت می‌کند. این به شبکه‌های اجتماعی ربط ندارد و قبلا در رسانه‌ها هم همین بود و ممکن بود شما فقط از سی‌ان‌ان یا فاکس‌نیوز استفاده کنید.

 

در مورد جریان‌های داخلی اگر بخواهیم صحبت کنیم، به نظر می‌رسد بات‌های سعودی، آلبانی و البته داخلی وجود دارند که این نگرانی را ایجاد کرده‌اند که فضا حول این گروه‌ها شکل بگیرد. آیا شواهدی از وجود بات‌ها و البته اثرگذاری آنها بر جامعه وجود دارد؟

شواهدی از وجود بات‌ها داریم که عملیات روانی این بات‌ها را نشان می‌دهد. گزارشی محدود وجود دارد که این مطالب را نشان می‌دهد که با کمک شبکه ریتوییت می‌توان این شبکه‌ها را مشاهده کرد اما اثرگذاری کلی این بات‌ها موضوع جدیدی‌ست. مقاله جدید در PNAS می‌گوید که آیا عملیات روس‌ها در انتخابات ۲۰۱۶ باعث تغییر باور شده یا خیر؟ ما فعلا داده‌های کمی از expose شدن کاربران نداریم و این مقاله هم به همین موضوع اشاره می‌کند و اشاره می‌کند که اثری مشاهده نکردند. اینجا آمدند و گفتند چرا این تغییر رخ نداده است؟ نشان دادند که این افراد از قبل رادیکال بوده‌اند و در نتیجه نظرشان تغییر نمی‌کرده است.

 

در قضیه‌ی ایران این بحث وجود داشت که انتخابات ۹۴ و ۹۶ با ابزار تلگرام تبلیغات صورت گرفته است. آیا در این مورد هم می‌توان شواهدی نشان داد؟

من که شواهدی در مطالعات ندیدم و نظر شخصی من هم این است که بود و نبود تلگرام در نتیجه انتخابات فرقی نمی‌کرد. این بدین معنی نیست که تلگرام در اتفاقات سیاسی بی‌اثر بوده اما باز هم باید اشاره کنم که منظور من این نیست که اگر تلگرام نبود، آن اتفاق نمی‌افتاد. تأکید می‌کنم که این بحث‌های من کاملا نظر شخصی‌ست، چون ما هیچ داده‌ای در اختیار نداریم. داده‌های تلگرام بی‌کیفیت هستند و به ما اطلاعات مشخص نمی‌دهد. در نتیجه تحقیقات اساسی و جزئی به ما نمی‌دهد. بر خلاف توییتر که به ما اطلاعات خوبی می‌دهد.

 

ولی سیاست‌گذار ایرانی در مورد فیلترینگ این شبکه‌ها از خروج دیتای کشور ابراز نگرانی می‌کند.

نه، آنها که سرشان به تن‌شان بیارزد می‌گویند که ما اشتباهی کردیم و با بستن شبکه‌های اجتماعی مردم را روانه پیام‌رسان‌هایی مثل واتس‌اپ و تلگرام کردیم. در نتیجه، فرصت رصد فضای مجازی از دست رفته و کیفیت آن پایین آمده است. از یک طرف باید به سیاست‌گذار بگوییم که می‌توانی با جمع کردن داده، از این فضا اطلاعات خوبی به دست بیاوری یا حتی با سرمایه‌گذاری روی این فضاها، به جهت‌دهی از طریق آن فکر کنی. فیس‌بوک و توییتر شبکه‌های آمریکایی هستند اما روسیه از همین فضاها استفاده می‌کند. از طرف مقابل هم البته نمی‌شود اثرگذاری گروه‌های خاص سیاسی را در این فضا انکار کرد.

 

و در مورد تلگرام چه؟

این موضوع فیلترینگ تلگرام به یک دوقطبی در همین فضای پیام‌رسان‌ها دامن زد. اصلاح‌طلب‌ها از همین تلگرام و واتس‌اپ استفاده می‌کردند و اصولگراها از شبکه‌های داخلی. بعد از مدتی هم ملت دیدند که آن پیام‌رسان‌های داخلی چیزی نداشتند، باز به همین تلگرام برگشتند. در این مدت هم فرصت تولید محتوا در تلگرام از دست رفت و بخشی از جامعه از این فضا استفاده نکرد.

 

یک بحثی هم در مورد تلگرام وجود دارد که تماما کارکرد شبکه وب را از بین برد و انگار محتوا در یک سیاهچاله گیر کرده که خارج از آن امکان جست‌وجو و … وجود ندارد.

دقیقا همین است. الآن پیام‌رسان‌ها کارکرد تولید و توزیع محتوا را دارند و حتی به صفحه‌ای لینک می‌دهند. یکی از عملیات‌های روانی هم همین است که در شبکه‌های اجتماعی لینک را منتشر می‌کنند و با این کار به خبر خود مشروعیت می‌دهند.

گام جدید مطالعات هم بر تلویزیون‌های هوشمند است که امکان نصب اپلیکیشن دارند و دو سه مقاله اخیرا منتشر شده که نشان می‌دهد که  این اپ‌ها از زندگی ما چه اطلاعاتی جمع‌آوری می‌کنند. این حرفم به این خاطر است که بگویم علاوه بر شبکه‌های اجتماعی، سایت‌ها و حتی تلویزیون و هر چیزی که دیتا تولید می‌کند، مهم است.

توسط محمد ملانوری

شاید بپسندید مطالب بیشتر از نویسنده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.