در این روزها که همه نگاهها به انتخابات آمریکا دوخته شده و همه منتظرند تا مشخص شود چه کسی برنده انتخابات ریاستجمهوری آمریکا میشود، بحث پیرامون عملکرد دو نامزد در نظرسنجیها نیز داغ و پرهیجان است. این حجم از نظرسنجیها و تفاوتهایشان در نتایج مختلف، بسیاری را گیج کرده است. بعضیها به این موضوع اشاره میکنند که ما در ایران خودمان هم از ایندست نظرسنجیها زیاد داریم و حتی نامزدها تا آخر انتخابات هم در نظرسنجیهای خودشان، رتبه اول را دارند و نباید به این نظرسازیها وقعی نهاد. بعضیها هم میگویند که این نظرسنجیها در انتخابات ۲۱۰۶ هم بیان میکردند که کلینتون برنده است اما در نهایت دیدیم که ترامپ برنده شد.
چرا انتخابات آمریکا این همه نظرسنجی دارد؟ روش کاری این نظرسنجیها چیست؟ تفاوتشان در کجاست؟ در کنار پاسخ به این سوالها قصد داریم یک ارزیابی کلی از این نظرسنجیها ارائه دهیم تا با کمک آن بتوانید در دنیای نظرسنجیهای انتخاباتی آمریکا، شرطبندیها، پیشبینی نتیجه و آثار اقتصادی آن و تحلیلهای انتخاباتی کلاه خود را حفظ کنید.
چرا این همه نظرسنجی؟
یکی از عباراتی که رسانههای ایرانی دوست دارند، جملهای است که با عبارت «نتیجه آخرین نظرسنجی در انتخابات آمریکا» شروع میشود، گویا قرار است از یک امر قطعی و حتمی سخن گفته شود اما باید توجه داشت که اینجا با نظرسنجیهای مختلف مواجهایم و هرکدام، با روش و نمونهگیری متفاوت اقدام به انتشار نتایج میکند. هرکدام از نامزدها در طول یکسال منتهی به انتخابات، بالغ بر چندصد میلیون دلار هزینه میکند تا در نهایت به کاخ سفید راه پیدا کند. درست مثل یک بنگاه اقتصادی که برای جذب مشتریان بیشتر باید سلیقه بازار را تشخیص دهد و متناسب با نیاز آنها کالا تولید کند، نامزدهای انتخاباتی نیز باید به نیاز مخاطبان پاسخ دهند و در مورد مهمترین دغدغههای آنها جواب داشته باشند و توانمندی خود در حل این مشکلات را پررنگ کنند. در اینجا، احزاب و ستادهای نامزدها به سمت استخدام نیروهایی روی میآورند که وضعیت بازار رأیدهندگان را ارزیابی کنند. این بنگاهها، با توجه به تناوب خوب انتخابات در آمریکا به صورت دائم بر روی افکارسنجی کار میکنند. گروه دوم متقاضیان نظرسنجی، رسانهها هستند که علاقه دارند با انتشار و تحلیلهای مربوط به انتخابات، افکار عمومی را جذب تیترهایشان کنند. شبکههای فاکسنیوز، ایبیسی، سیانان و نامهای دیگری که میشنوید، بخشی از مشتریان این نظرسنجیها هستند. گروه سوم نظرسنجیها هم برای موسسات دانشگاهیست که استادان و کارشناسان علوم سیاسی درگیر آن میشوند. شاید جذابترین سوال برای ما خوانندگان عادی وضعیت تمایل جامعه مخاطب نظرسنجی به نامزدها و پیشبینی نامزد پیروز باشد اما خود ستادهای انتخاباتی دوست دارند بدانند افرادی که هنوز تصمیمشان را برای انتخابات نگرفتهاند، چه ویژگیهایی دارند یا آنکه چه موضوعاتی برایشان دغدغههای مهمتری محسوب میشود.

تفاوت این نظرسنجیها در کجاست؟
اولین و شاید بدیهیترین تفاوت نظرسنجیها در نمونهگیری آنهاست. در این نظرسنجیها، بهصورت حضوری یا تلفنی با مخاطبینی که به صورت تصادفی انتخاب میشوند، تماس گرفته شده و تصمیم آنان در مورد انتخابات را با سوال «به چه کسی رأی میدهی؟» مورد پرسش قرار میدهند. هر فرد علاوه بر سوالات سیاسی، به سوالاتی در مورد ویژگیهای شخصیتی خود نیز پاسخ میدهد. دلیل اهمیت این سوالات برای وزندهی به مشاهدات است. به صورت عادی هر نمونه در نظرسنجی وزنی برابر با دیگر نمونهها دارد اما تلاش مدیران نظرسنجیها این است که نتایج نظرسنجی متناسب با مشارکتکنندگان در انتخابات باشد. دقیقا اینجاست که هنر طراحان نظرسنجیها به کار میآید. آنها با کمک انتخابات پیشین و روندهایی که در انتخابات سراغ دارند، وزن متناسب با هر گروه از دستههای مختلف را تخمین میزنند و با این تخمینها، سعی میکنند نتیجه نهایی انتخابات را پیشبینی کنند.
کدام نظرسنجی؟
در این آشفته بازار پیشبینیها و تظرسنجیهای انتخاباتی میتوان به یک نظرسنجی اطمینان کرد یا نه؟ نیت سیلور، روزنامهنگار و آماردان آمریکاییست که روی نظرسنجیهای انتخاباتی کار میکند. او امروز سایتی به نام FiveThirtyEight دارد که متمرکز بر همین موضوع پیشبینیهای انتخابات است. سیلور هم در سال ۲۰۱۶ در مورد نتیجه انتخابات اشتباه کرد اما در میان مدلهای پیشبینی در انتخابات آن سال، او نسبت ۲ به یک را برای کلینتون در نظر گرفته بود که بالاترین احتمال پیروزی برای ترامپ بود.
او همین الآن هم نظرسنجیهای مختلف را بررسی میکند و بر اساس تطابق عملکرد آنها در انتخابات مختلف به هر موسسه نظرسنجی یک نمره داده که در بعضی سایتها میتوانید کنار نام موسسههای نظرسنجی، این رتبهها را ببینید. قاعدتا این کارها بر اساس عملکرد قبلیست و ممکن است نظرسنجیهای خوب گذشته، این دور خطا داشته باشند یا بازندهها بالاخره موفق شوند؛ مثل تاسی که چندین بار پرتاب شده و ممکن است بالاخره نوبت شش آوردنش رسیده باشد.
چرا نتایج ۲۰۱۶ اشتباه بود؟
در مورد نظرسنجیهای آن سال، سه نکته وجود دارد که باید آن را مرور کنیم. اول آنکه نظرسنجیها در سطح کل کشور اشتباه نداشتند و هیلاری در انتخابات آن سال، بیشتر از ترامپ رأی آورد. پس نتایج نظرسنجیهای کشوری مشکل اساسی نداشت. این موضوع البته در سطح نظرسنجیهای ایالتی درست نبود و نتایج ایالتی هم پیشبینی کرده بودند که هیلاری برنده میشود اما نشد. داستان اینجا مهمترین موضوعی است که در درس آمار با آن مواجهیم. درست است که برای خواننده عادی، فقط یک جواب و یک عدد مهم است اما در آمار با بازه اطمینان مواجه هستیم که به ما یادآوری میکند که در مقابل تخمین نقطهای، تخمین بازهای وجود دارد و با توجه به سطح اطمینانی که به مدل تخمین دادهایم، پارامتر تخمینگر با آن احتمال در بازه تخمین قرار میگیرد. در نتیجه ممکن است ما فقط به عدد نسبت آرای ۵۱ به ۴۹ درصد به نفع هیلاری نگاه کنیم اما نتیجه نظرسنجی، در بازه اطمینانی ۳ واحد درصدی باشد و در نتیجه اسم ترامپ از صندوق بیرون بیاید. نظرسنجیهای سال ۲۰۱۶ در ایالتهای رقابتی با همین اتفاق مواجه بودند و در بعضی ایالتها، ترامپ با فاصلهای اندک در انتخابات برنده شد. در واقع به زبان آماردانان، اگر آزمون فرض پیروزی کلینتون در اینجا بررسی میشد، آن فرض رد نمیشد، نه آنکه آنجا پذیرفته شود و در مقابل، برای پیروزی ترامپ نیز همین موضوع برقرار بود.
سومین مورد که شاید به بازبینی در مدلهای وزندهی نظرسنجیها ارتباط دارد، تخمین اشتباه از میزان مشارکت سیاسی گروههای مختلف سنی، جنسیتی، نژادی و درآمدی است. در قسمت مربوط به روش نظرسنجیها گفتیم که وزن مشارکت رأیدهندگان در انتخابات بر اساس عملکرد دورههای قبلی انتخابات صورت میگیرد. در انتخابات سال ۲۰۱۶، ترامپ تلاش کرد صدای کسانی باشد که عرصه سیاسی انتخابات آمریکا را از آن خود نمیپنداشتند و معتقد بودند که فلانی و بهمانی با هم فرقی ندارند. این گروهها، بازندگان سیاستهای اقتصادی بیست سی سال اخیر در آمریکا بودند که در روند جهانیسازی و انتقال تولید صنایع به کشورهای جهان سوم و چین، شغلهای خود در صنعت را از دست داده بودند و با ایدههای ترامپ در مورد لغو قراردادهای تجرت آزاد همچون نفتا همراهی و موافقت داشتند. میشیگان قطب صنعت خودروی آمریکا بود ولی با توجه به تولید خودرو در چین، ساکنین کارگری آن با مشکل مواجه شده بودند. با افزایش مشارکت این گروهها در انتخابات که فراتر از پیشبینی مدلسازان بود، ترامپ توانست در انتخابات برنده شود. کاری که این مدلسازان انجام میدهند، به نوعی برونیابی است. در نتیجه، خطاهای این شکلی در کارهای مدلسازی وجود خواهد داشت اما باید توجه کنیم که آنها هم بر خطاهای خود واقف هستند و تلاش میکنند که خطاهای اصلی مدل خود را اصلاح کنند. در انتخابات میاندورهای سال ۲۰۱۸، نتیجه نظرسنجیها با انتخابات تفاوت چندانی نداشت، چون مدلسازان با کمک نظرسنجیهای موسوم به exit poll در انتخابات قبلی فهمیده بودند که وضعیت مشارکت در انتخابات تغییر داشته و حالا باید آن را در مدل بیاورند.
علاوه بر خطای مدلسازی، گروهی نیز به این موضوع پرداختند که رأی دادن به ترامپ، مانند رأی دادن به کلینتون حاوی معناهای روشنفکرانه یا … نبود، ترامپ یک شومنِ آزارگر بود و رأی دادن به او، حاوی معنای همراهی با او بود. در نتیجه همین معنابخشی، افرادی که میخواستند به او رأی دهند، خود را جزء مرددین یا دیگر دستهها معرفی میکردند. در ادبیاتی که آن سال پیرامون نظرسنجیهای انتخابات آمریکا شکل گرفت، از این افراد به عنوان حامیان شرمنده یاد میشد؛ حامیانی که احتمالا ما نیز در فضای سیاسی با آنها مواجه بودهایم، ممکن است خیلی در بحث درگیر نشوند اما به هر حال در انتخابات حضور دارند و رأی میدهند.